Life goes on with pain P
Life goes on with pain P18
زندگی با درد جریان دارد
پارت 18
__{{گلی گم کرده ام میجویم او را گلم حالا کجایی؟}}___
به درخواست یکی از عزیزترینام این پارت آمیانه هست تا نظر سنجی کامل بشه
دلینا دارز کشید بعدش به کوک نگاه کرد: چته چرا نمیای دراز بکشی ؟
کوک نگاه کلافه ای کرد بعدش دراز کشید دلینا لحظه ای از ترس هنییی آروم کشید
کوک:دلینا یه چیزی بهت میگم آروم باش وخیلی آروم جوابمو بده !
دلنیا :بگو آرومم
کوک :ممکنه بیان بهمون سر بزنن که ببینن من و توباهمیم یانه؟
دلینا:خب الان باهمیم دیگه من و تو روی یه تختیم ،نیستیم؟
کوک:منظورم این نبود!
دلینا با حالت سوالی به کوک نگاه گرد:پس چی؟؟
کوک:برای اینکه شک نکنن من باید بهت نزدیک شم
دلینا:الان نزدیک نیستی به نظرت! توی 20 سانتی منی!!!!
کوک:نباید همونم باشه یعن....
دلینا وسط حرفش پرید:یعنی اینکه.....
کوک عصبانی وکلافه بود نزاشت حرفش تموم بشه گفت:میشه انقدر وسط حرفم نیایی؟
دلینا:باشه ببخشید بگو !
کوک:یعنی من باید به تو نزدیک شم وفاصلمون روبه صفر برسونم وبغلت کنم تا اگرم اومدن شک نکنن
دلینا:اگر نیومدن چی ؟
کوک:کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
دلینا:میشه یه جوری بغلم کنی اذیت نشم
کوک:نگران نباش از پشت و فوق العاده آروم بغلت میکنم
دلینا:هومم اوکیه
کوک:اجازه هست؟
دلینا سرش رو به علامت رضایت تکون داد وکوک خیلی آروم بهش نزدیک شد دستاش رو به دور کمر دلینا انداخت و آهسته بغلش کرد دلینا از مورمور شدن بدنش هوممی آروم کشید کوک آروم لاله گوش دلینا رو بوسید ونفس عمیقی کشید بعدش گفت:ممنونم شبت بخیر
دلینا:دیگه این کارو نکن !من دوست نداشتم تو حتی بهم دست بزنی وحالا بوسمم میکنی!!این دفعه رو میگذرم ولی از دفعه های بعد حدتو بهت نشون میدم الانم که گذشتم به حرمت بچگی هامون بوده
کوک :معذرت میخوام
دلینا:شب بخیر......
دلینا توی ذهنش با خودش خیلی حرف میزد و سعی داشت خودشو آروم کنه و بگیره بخوابه :نگاه کن ببین چه بدبختی گیرمون اومده،بقیه هم سن وسالام دارن واسه خودشون زندگی میکنن وتازه عشقشون هم صوری یا نمایشی واجباری نیست به انتخاب خودشونه ودارن عشق وعاشق میکنن حالا من از بچگی مطیع و رام بودم وهرچیزی خونواده ام گفتن گفتم چشم وحق با شماست حتی جاهایی که حق بامن ومقصر اونا بودن هیچ چیزی نخواستم وقانع بودم درسمم که تموم شد روپای خودم بودم و از مامانم یا حتی بابام نه پول خواستم نه لحظه ای کمک حالا هم به خاطر احترامی که براشون قائل بودم گند زدم تو زندگی خودم اگر لحظه ای مثل بقیه دخترابودم ونه میگفتم شاید الان پسرعموم که همبازی بچگیم بود ومن اون رو به چشم برادرم نگاه میکردم ،قرار نبود همسرم بشه والان دستاش دور کمرم حلقه شده باشه حالاهم بسه بگیرم بخوابم فردا کار زیاد دارم
بعدش چشماش گرم شد وخوابید
----------------------
لیا ویو:
----------------------
ای بابا نشد که نشد باید دست به کار شم حرف زدن فایده ای نداشت لباسمم که خیلی باز و سک*سی بود ولی جونگ کوک نگاهمم نکرد شاید بهتر باشه ببینم ازدواجشون به خواست خودشون بوده یا نه من کوک رو دوست دارم ولی دوست پسرای زیادی دارم وخب توی کلاپ فاح*شه VIP هستم که پول زیادی میگرم
لیا به سمت اتاق خواب مشترک کوک ودلینا رفت آروم در رو باز کرد و دید که کوک دلینا رو بغل کرده ودلینا هم دستای کوک که دور کمرش بود رو گرفته بود همونطور که داشت حرس میخورد وبا نفرت به دلینا نگاه میکرد صداهایی از پشت سرش شنید که بیشتر شبیه پچ پچ بود تا صدا برگشت وخونواده ای رو دید که از ازدواج اونها راضی وشاد بودن
مامان و بابا بزرگش دایی هاش خاله هاش ودخترو پسر های اونها
م/پ:...........
زندگی با درد جریان دارد
پارت 18
__{{گلی گم کرده ام میجویم او را گلم حالا کجایی؟}}___
به درخواست یکی از عزیزترینام این پارت آمیانه هست تا نظر سنجی کامل بشه
دلینا دارز کشید بعدش به کوک نگاه کرد: چته چرا نمیای دراز بکشی ؟
کوک نگاه کلافه ای کرد بعدش دراز کشید دلینا لحظه ای از ترس هنییی آروم کشید
کوک:دلینا یه چیزی بهت میگم آروم باش وخیلی آروم جوابمو بده !
دلنیا :بگو آرومم
کوک :ممکنه بیان بهمون سر بزنن که ببینن من و توباهمیم یانه؟
دلینا:خب الان باهمیم دیگه من و تو روی یه تختیم ،نیستیم؟
کوک:منظورم این نبود!
دلینا با حالت سوالی به کوک نگاه گرد:پس چی؟؟
کوک:برای اینکه شک نکنن من باید بهت نزدیک شم
دلینا:الان نزدیک نیستی به نظرت! توی 20 سانتی منی!!!!
کوک:نباید همونم باشه یعن....
دلینا وسط حرفش پرید:یعنی اینکه.....
کوک عصبانی وکلافه بود نزاشت حرفش تموم بشه گفت:میشه انقدر وسط حرفم نیایی؟
دلینا:باشه ببخشید بگو !
کوک:یعنی من باید به تو نزدیک شم وفاصلمون روبه صفر برسونم وبغلت کنم تا اگرم اومدن شک نکنن
دلینا:اگر نیومدن چی ؟
کوک:کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
دلینا:میشه یه جوری بغلم کنی اذیت نشم
کوک:نگران نباش از پشت و فوق العاده آروم بغلت میکنم
دلینا:هومم اوکیه
کوک:اجازه هست؟
دلینا سرش رو به علامت رضایت تکون داد وکوک خیلی آروم بهش نزدیک شد دستاش رو به دور کمر دلینا انداخت و آهسته بغلش کرد دلینا از مورمور شدن بدنش هوممی آروم کشید کوک آروم لاله گوش دلینا رو بوسید ونفس عمیقی کشید بعدش گفت:ممنونم شبت بخیر
دلینا:دیگه این کارو نکن !من دوست نداشتم تو حتی بهم دست بزنی وحالا بوسمم میکنی!!این دفعه رو میگذرم ولی از دفعه های بعد حدتو بهت نشون میدم الانم که گذشتم به حرمت بچگی هامون بوده
کوک :معذرت میخوام
دلینا:شب بخیر......
دلینا توی ذهنش با خودش خیلی حرف میزد و سعی داشت خودشو آروم کنه و بگیره بخوابه :نگاه کن ببین چه بدبختی گیرمون اومده،بقیه هم سن وسالام دارن واسه خودشون زندگی میکنن وتازه عشقشون هم صوری یا نمایشی واجباری نیست به انتخاب خودشونه ودارن عشق وعاشق میکنن حالا من از بچگی مطیع و رام بودم وهرچیزی خونواده ام گفتن گفتم چشم وحق با شماست حتی جاهایی که حق بامن ومقصر اونا بودن هیچ چیزی نخواستم وقانع بودم درسمم که تموم شد روپای خودم بودم و از مامانم یا حتی بابام نه پول خواستم نه لحظه ای کمک حالا هم به خاطر احترامی که براشون قائل بودم گند زدم تو زندگی خودم اگر لحظه ای مثل بقیه دخترابودم ونه میگفتم شاید الان پسرعموم که همبازی بچگیم بود ومن اون رو به چشم برادرم نگاه میکردم ،قرار نبود همسرم بشه والان دستاش دور کمرم حلقه شده باشه حالاهم بسه بگیرم بخوابم فردا کار زیاد دارم
بعدش چشماش گرم شد وخوابید
----------------------
لیا ویو:
----------------------
ای بابا نشد که نشد باید دست به کار شم حرف زدن فایده ای نداشت لباسمم که خیلی باز و سک*سی بود ولی جونگ کوک نگاهمم نکرد شاید بهتر باشه ببینم ازدواجشون به خواست خودشون بوده یا نه من کوک رو دوست دارم ولی دوست پسرای زیادی دارم وخب توی کلاپ فاح*شه VIP هستم که پول زیادی میگرم
لیا به سمت اتاق خواب مشترک کوک ودلینا رفت آروم در رو باز کرد و دید که کوک دلینا رو بغل کرده ودلینا هم دستای کوک که دور کمرش بود رو گرفته بود همونطور که داشت حرس میخورد وبا نفرت به دلینا نگاه میکرد صداهایی از پشت سرش شنید که بیشتر شبیه پچ پچ بود تا صدا برگشت وخونواده ای رو دید که از ازدواج اونها راضی وشاد بودن
مامان و بابا بزرگش دایی هاش خاله هاش ودخترو پسر های اونها
م/پ:...........
- ۳.۱k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط