دلهره
# دلهره
part 34
تهیونگ : نوئل گردنبندو بده اجبازی نکن اصلا از همون اولم نباید به حرفات گوش میدادم
نوئل : نچ به هیچ عنوان شده بمیرمم نمیزارم دست اون هیولا به اینا بخوره
اصلا میدونی اگه اون از اون جسم ازاد شه ممکنه چه کاریی که نکنه
تهیونگ : اما اون خطر ناک تر از اون چیزاست من نمی خوام به خاطر یه گردنبند بمیرم
اصلا تو همینجا بمون ببینم میخوای چیکار کنی من گردنبندو تحویل میدم و خودمو راحت میکنم
به سمت در رفتم و در رو محکم زدم چند بار هم داد زدم
معلوم نبود کجا بود که صدامو نمیشنید
تهیونگ : هی در رو باز کن
مگه تو گردنبندو نمی خواستی بیا دیگه پس چرا داری معطل میکنی
هر چی صداش میکردم فایده ای نداشت
یه نگاه دوباره به نوئل کردم اون گوشه ی اتاق نشسته بود و سرشو به دیووار تکیه داده بود
با صدای باز شدن در به سمت در برگشتم
_ گفتم که خودتون دو دستی گردنبندو تحویلم میدین
نوئل : من بمیرمم همچین کاری نمیکنم اینکه میبینی فقط یه ترسو وه از مرگ میترسه همین
_ نترس تو هم کم کم رام میشی کوچولو
تهیونگ : حالا برو کنار میخوام برم
_ کجا کجا کی گفته به همین راحتی ها میزارم بری
هیچکی زنده از اینجا بیرون نمیره
تهیونگ : نترس قرار نیست کار احمقانه ای کنم
خودمم حوصله ی دردسر نیستم
اصلا میخوای خودت بیا پشتم راه بیوفت ببین چه کارهایی میکنم
الا هم بیزحمت برو کنار کلاس اولم که کنسل شد حداقل به کلاس دومم برسم
_ فعلا میزارم بری ولی حواسم بهت هست وای بحالت اگه کار خطایی ازت سر بزنه
دیگه اون وقت میبینی باهات چیکار میکنم
دیگه حرفی نزدم و اونجا رو ترک کردم
_ و اما تو خانم کوچولو هنوز حرفت همونه مطمعنی نمی خوای گردنبندو بدی
میدونی که الا هیچ کاری نمی تونی انجام بدی اون دوستتم رفت
دیدی ادما همینن هیچکی تو این دنیا ابدی نیست همه یه روز میزارن میرن
برای همینه از انسانا متنفرم
الکی اسم انسان رو روشون گذاشتن هیچ کدومشون بویی از انسانیت نبردن
اروم قدم های ارومی به سمت اون دختر برمیداشتم وقتی بهش نزدیک شدم
خودمو خم کردم و سرمو بردم جلو
_ هنوز نمیخوای گردنبندو بدی
میدونی چیه اگه گردنبندو بهم بدی یه لطفی در حقت میکنم
میدونی اون چیه نمی کشمت میزارمت همینجا پیش خودم بمونی نظرت چیه
بهت قول میدم هیچ اسیبی بهت نرسونم
نوئل : چجور میتونم حرفتو باور کنم تو توی این سال هر چی داشتمو ازم گرفتی حتی نمیزاشتی که خودمو بکشم و راحت شم چرا اخه
_ چون ....
یه دلیل احمقانه داشتم که هنوز نمیتونم قبولش کنم
ازش مطمعن نیستم
فعلا همینجا بمون اگه گشنت یا تشنه ات شد صدام بزن برات میارم
و از اتاق زد بیرون
ویو نوئل
منظورش از این حرفا چی بود
اصلا چی داشت میگفت افف ولش کن اصلا چرا باید حرفاش برام مهم باشه
part 34
تهیونگ : نوئل گردنبندو بده اجبازی نکن اصلا از همون اولم نباید به حرفات گوش میدادم
نوئل : نچ به هیچ عنوان شده بمیرمم نمیزارم دست اون هیولا به اینا بخوره
اصلا میدونی اگه اون از اون جسم ازاد شه ممکنه چه کاریی که نکنه
تهیونگ : اما اون خطر ناک تر از اون چیزاست من نمی خوام به خاطر یه گردنبند بمیرم
اصلا تو همینجا بمون ببینم میخوای چیکار کنی من گردنبندو تحویل میدم و خودمو راحت میکنم
به سمت در رفتم و در رو محکم زدم چند بار هم داد زدم
معلوم نبود کجا بود که صدامو نمیشنید
تهیونگ : هی در رو باز کن
مگه تو گردنبندو نمی خواستی بیا دیگه پس چرا داری معطل میکنی
هر چی صداش میکردم فایده ای نداشت
یه نگاه دوباره به نوئل کردم اون گوشه ی اتاق نشسته بود و سرشو به دیووار تکیه داده بود
با صدای باز شدن در به سمت در برگشتم
_ گفتم که خودتون دو دستی گردنبندو تحویلم میدین
نوئل : من بمیرمم همچین کاری نمیکنم اینکه میبینی فقط یه ترسو وه از مرگ میترسه همین
_ نترس تو هم کم کم رام میشی کوچولو
تهیونگ : حالا برو کنار میخوام برم
_ کجا کجا کی گفته به همین راحتی ها میزارم بری
هیچکی زنده از اینجا بیرون نمیره
تهیونگ : نترس قرار نیست کار احمقانه ای کنم
خودمم حوصله ی دردسر نیستم
اصلا میخوای خودت بیا پشتم راه بیوفت ببین چه کارهایی میکنم
الا هم بیزحمت برو کنار کلاس اولم که کنسل شد حداقل به کلاس دومم برسم
_ فعلا میزارم بری ولی حواسم بهت هست وای بحالت اگه کار خطایی ازت سر بزنه
دیگه اون وقت میبینی باهات چیکار میکنم
دیگه حرفی نزدم و اونجا رو ترک کردم
_ و اما تو خانم کوچولو هنوز حرفت همونه مطمعنی نمی خوای گردنبندو بدی
میدونی که الا هیچ کاری نمی تونی انجام بدی اون دوستتم رفت
دیدی ادما همینن هیچکی تو این دنیا ابدی نیست همه یه روز میزارن میرن
برای همینه از انسانا متنفرم
الکی اسم انسان رو روشون گذاشتن هیچ کدومشون بویی از انسانیت نبردن
اروم قدم های ارومی به سمت اون دختر برمیداشتم وقتی بهش نزدیک شدم
خودمو خم کردم و سرمو بردم جلو
_ هنوز نمیخوای گردنبندو بدی
میدونی چیه اگه گردنبندو بهم بدی یه لطفی در حقت میکنم
میدونی اون چیه نمی کشمت میزارمت همینجا پیش خودم بمونی نظرت چیه
بهت قول میدم هیچ اسیبی بهت نرسونم
نوئل : چجور میتونم حرفتو باور کنم تو توی این سال هر چی داشتمو ازم گرفتی حتی نمیزاشتی که خودمو بکشم و راحت شم چرا اخه
_ چون ....
یه دلیل احمقانه داشتم که هنوز نمیتونم قبولش کنم
ازش مطمعن نیستم
فعلا همینجا بمون اگه گشنت یا تشنه ات شد صدام بزن برات میارم
و از اتاق زد بیرون
ویو نوئل
منظورش از این حرفا چی بود
اصلا چی داشت میگفت افف ولش کن اصلا چرا باید حرفاش برام مهم باشه
۷.۷k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.