وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......
When you take care of the baby.....
پارت(۱۱)
هانول: جیغغغغغغغغغ
جین و نامجون زود بلند شدن رفتن پیش هانول
حالا نوبت من بود
آب رو برداشتم و تو تموم مبل ها ریختم تا خیس بشه و نتونن بشینن
رفتم پیششون
نامجون: هانول چرا جیغ زدی!؟
هانول: لوح دیدم
آت: وویی منم دیدم
جین: این چرتو پرتا چیه بیاین بریم
خواستن روی مبل بشینن
نامجون: این چرا خیسه !!؟
آت: شاید تقسیر روحس
هانول شروع به خندیدن کرد و کل نقشمون به باد رفت
جین: پس سر مارو شیره میمالید!!!!
آت: نه به خداا هه هه
جین: عههعععهههههععع
نامجون: بسه بسه پاشید برید اتاقاتون
آت: باشه شما ها برید من برم آب بخورم بیام
به آشپز خونه رفتم و لیوان برداشتم و آب خوردم
که یکدفعه لامپ ها شروع به خاموش و روشن شدن کردن
آت: اینا چشون شده !!
رفتم توی پزیرایی
آت: وویی خیلی ترسناکه
خواستم از پله ها بالا برم که پام گیر کرد و افتادم زمین
آت: وااااای پام درد میکنه
یکدفعه یکی از بالای پله ها به سمتم اومد
همه جا تاریک بود برای همین نمیتونستم ببینم کیه
#: حالت خوبه بلند شو
از دستم گرفت که دوباره افتادم زمین
آت: نمیتونم بلند بشم منو بلند کن ببر
#: یه وقت تو زحمت نیوفتی فقط به خاطر اینکه پات درد میکنه
آت : زود باش دیگه
منو براید استایل بغلم کرد
داشت از پله ها بالا میرفت که دوتامون هم افتادیم
زود بغلم کرد و تو بغلش افتادم که لبم روی لبش گزاشته شد
شرط:۲۰لایک و ۲۳۲تایی بشیم
When you take care of the baby.....
پارت(۱۱)
هانول: جیغغغغغغغغغ
جین و نامجون زود بلند شدن رفتن پیش هانول
حالا نوبت من بود
آب رو برداشتم و تو تموم مبل ها ریختم تا خیس بشه و نتونن بشینن
رفتم پیششون
نامجون: هانول چرا جیغ زدی!؟
هانول: لوح دیدم
آت: وویی منم دیدم
جین: این چرتو پرتا چیه بیاین بریم
خواستن روی مبل بشینن
نامجون: این چرا خیسه !!؟
آت: شاید تقسیر روحس
هانول شروع به خندیدن کرد و کل نقشمون به باد رفت
جین: پس سر مارو شیره میمالید!!!!
آت: نه به خداا هه هه
جین: عههعععهههههععع
نامجون: بسه بسه پاشید برید اتاقاتون
آت: باشه شما ها برید من برم آب بخورم بیام
به آشپز خونه رفتم و لیوان برداشتم و آب خوردم
که یکدفعه لامپ ها شروع به خاموش و روشن شدن کردن
آت: اینا چشون شده !!
رفتم توی پزیرایی
آت: وویی خیلی ترسناکه
خواستم از پله ها بالا برم که پام گیر کرد و افتادم زمین
آت: وااااای پام درد میکنه
یکدفعه یکی از بالای پله ها به سمتم اومد
همه جا تاریک بود برای همین نمیتونستم ببینم کیه
#: حالت خوبه بلند شو
از دستم گرفت که دوباره افتادم زمین
آت: نمیتونم بلند بشم منو بلند کن ببر
#: یه وقت تو زحمت نیوفتی فقط به خاطر اینکه پات درد میکنه
آت : زود باش دیگه
منو براید استایل بغلم کرد
داشت از پله ها بالا میرفت که دوتامون هم افتادیم
زود بغلم کرد و تو بغلش افتادم که لبم روی لبش گزاشته شد
شرط:۲۰لایک و ۲۳۲تایی بشیم
۱۳.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.