گایز از کلاس برگشتم
اگه دیدید بده ببخشید تو راه خونه نوشتم🥲
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......
When you take care of the baby.....
پارت(۹)
اون جین بود
آت: جینننننن
بدو بدو رفتم و بغلش کردم
جین: آت تو اینجا چیکار میکنی؟!
آت: بگو ببینم تو اینجا چیکار میکنی!؟
جین: اومدم وسایلم رو بردارم
آت: منم همینطور
جین: دلم برات تنگ شده بود
ویو نامجون:
توی ماشین بودم که صدای جیغ آت رو شنیدم
زود از ماشین پیاده شدم درو باز کردم که آت رو بغل یه پسر دیدم
نامجون: اینجا چه خبرههههه( با داد)
هر دوتاشون نگام کردن که به سمت پسره رفتم آت رو پشتم نگه داشتم و از یقه پسره گرفتم
نامجون: چرا آت رو بغل کرده بودی هااا( داد)
#: این کیه ات؟!!
نامجون: این کیه ات؟!!
آت: وایسید چرا دعوا میکنید یقه همو ول کنید تا توضیح بدم نامجون و جین
نامجون: چی جین؟؟
جین: تو نامجونییی؟؟
ویو ات:
یه دفعه بغل هم پریدن و خندیدن
مشکلشون چیه!!!
جین: خیلی وقته ندیده بودمت هیونگ
آت: میشه توضیح بدید اینجا چه خبرهههه
نامجون: عاااا این جینه دوست هزار سالم
ات؛ جین تو نگفته بودی دوست هزار ساله داری
نامجون: وایسا پس جین چیه تو میشه
جین: منو آت توی دانشگاه با هم آشنا شدیم و توی این خونه زندگی میکردیم ولی من به خارج رفتم و دیگه هیچ خبری از آت نداشتم
تو چیه آت هستی؟
نامجون: آهان منم شوهر اتم
جین: چییی
آت: چیزه جین خوب
جین: تو چرا نگفتی ازدواج کردید چقدر میشه؟
آت: اممم یک هفته
نامجون: جین هیونگ اینارو ولش بیا بریم خونمون هانول رو هم ببین
جین؛ حتما میام چرا نیام بریم
هر دوتاشون رفتم و من موندم تو خونه
ایشششش وایسید منم بیام
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......
When you take care of the baby.....
پارت(۹)
اون جین بود
آت: جینننننن
بدو بدو رفتم و بغلش کردم
جین: آت تو اینجا چیکار میکنی؟!
آت: بگو ببینم تو اینجا چیکار میکنی!؟
جین: اومدم وسایلم رو بردارم
آت: منم همینطور
جین: دلم برات تنگ شده بود
ویو نامجون:
توی ماشین بودم که صدای جیغ آت رو شنیدم
زود از ماشین پیاده شدم درو باز کردم که آت رو بغل یه پسر دیدم
نامجون: اینجا چه خبرههههه( با داد)
هر دوتاشون نگام کردن که به سمت پسره رفتم آت رو پشتم نگه داشتم و از یقه پسره گرفتم
نامجون: چرا آت رو بغل کرده بودی هااا( داد)
#: این کیه ات؟!!
نامجون: این کیه ات؟!!
آت: وایسید چرا دعوا میکنید یقه همو ول کنید تا توضیح بدم نامجون و جین
نامجون: چی جین؟؟
جین: تو نامجونییی؟؟
ویو ات:
یه دفعه بغل هم پریدن و خندیدن
مشکلشون چیه!!!
جین: خیلی وقته ندیده بودمت هیونگ
آت: میشه توضیح بدید اینجا چه خبرهههه
نامجون: عاااا این جینه دوست هزار سالم
ات؛ جین تو نگفته بودی دوست هزار ساله داری
نامجون: وایسا پس جین چیه تو میشه
جین: منو آت توی دانشگاه با هم آشنا شدیم و توی این خونه زندگی میکردیم ولی من به خارج رفتم و دیگه هیچ خبری از آت نداشتم
تو چیه آت هستی؟
نامجون: آهان منم شوهر اتم
جین: چییی
آت: چیزه جین خوب
جین: تو چرا نگفتی ازدواج کردید چقدر میشه؟
آت: اممم یک هفته
نامجون: جین هیونگ اینارو ولش بیا بریم خونمون هانول رو هم ببین
جین؛ حتما میام چرا نیام بریم
هر دوتاشون رفتم و من موندم تو خونه
ایشششش وایسید منم بیام
۱۳.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.