وقتی از بچش مراقبت می کنی و

وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......

When you take care of the baby.....
پارت (۱۰)


بدو بدو رفتم و توی ماشین نشستیم
تا موقع رسیدن به خونه جین و نامجون فقط حرف میزدن
به خونه رسیدیم از ماشین پیاده شدیم
جین: هانول عمویی کجایی
هانول از پیش خدمتکار اومد
هانول: تو دیگه کی هستی
جین: عمو جینتو یادت رفته
هانول پرید بغل جین
منم خسته و کوفته رفتم توی اتاق نامجون
به خاطر هانول مجبور بودیم پیش هم باشیم تا هانول شک نکنه
همینجوری افتادم روی تخت و چشمام رو بستم که صدای در اومد
آت: نامی ولم کن خیلی خستم
جین: منم جین
چشمام رو باز کردم
آت: عه تویی جین چیزی میخواستی؟
جین: نه فقط که واقعا ازدواج کردی؟
آت: .......... قول میدی که به هیچ کس نگی؟؟
جین: اوهوم
آت: خوب راستش ما فقط نامزد کردیم و بعد چهار ماه نامزدی رو هم به هم می‌زنیم
جین: واقعااا پس چرا نامزد کردید؟
آت: به خاطر سود دو طرفش
جین: یعنی چی؟!
آت: هیچی ولش فقط اینکه واقعا ازدواج نکردیم
جین: اوکی نمیای پایین؟
آت: اوهوم میام لباسم رو عوض کنم بیام
جین: باشه
لباس راحتیم رو پوشیدم (اسلاید بعد)
رفتم پایین
جین: آت باز که مثل بچه هایی
آت: نخیر کجام!!
نامجون: لباست
آت: چیه لباس راحتی آدم باید راحت باشه دیگه
بالاخره ولم کردن
نشستم روی مبل
جین و نامجون حرف میزدن
یه فکری به ذهنم
آت: هانول بیا اینجا
هانول اومد پیشم
آت: در گوشت رو بیار
به هانول نقشم رو گفتم
هانول: واقعانی اندام بدیم؟؟!! (اندام =انجام)
آت: اره چرا که نه
لبخندی زدم که هانول یه لبخند بزرگ تحویلم داد
دیدگاه ها (۷)

وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......When you take care of the...

خب گایز من فردا شاید آنلاین نشم برای همین این پارت رو زود گز...

گایز از کلاس برگشتم

وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......When you take care of the...

دوپارتی تهیونگ part1موقعیت:روز تولد ات تهیونگ:ات لباساتو بپو...

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط