آمده بودم که شبی باشم و فردا بروم

آمده بودم که شبی باشم و فردا بروم
با تو کمی یا که دمی باشم و زینجا بروم

آمده بودم که لب چشمه نفس تازه کنم
یک نفسی باشم و تا ... تا تهِ صحرا بروم

تشنه به دریا زدم و ، غرقه ی دریا شدم و 
جذبه ی آغوش تو نگذاشت مرا تا بروم

خسته ترین رهگذرم،بسته ترین بال و پرم 
شوق تو آورده مرا ، حاشا کَلّا بروم ! 

آینه در پیش منی، همنفس و خویش منی
لحظه ای از پیش خودم، آه ... مبادا بروم

از دل دریا همگی ، موج صدف ها همگی
پاشد و ، باشد که مباد ، از لب دریا بروم

جنّت سیبی که تویی ، رزق و نصیبی که تویی 
نیستم آدم من اگر از برِ حوّا بروم
دیدگاه ها (۱)

عباس آباد بهشهر

مرگبارترین جدال ، جدال میان "دلتنگی" و "غرور " است !!وقتی"دل...

سپاس

مادر ...من امدم...من کنارتو ام ....دیگر گریه و انتظار بس است

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط