آمده بودم که شبی باشم و فردا بروم
آمده بودم که شبی باشم و فردا بروم
با تو کمی یا که دمی باشم و زینجا بروم
آمده بودم که لب چشمه نفس تازه کنم
یک نفسی باشم و تا ... تا تهِ صحرا بروم
تشنه به دریا زدم و ، غرقه ی دریا شدم و
جذبه ی آغوش تو نگذاشت مرا تا بروم
خسته ترین رهگذرم،بسته ترین بال و پرم
شوق تو آورده مرا ، حاشا کَلّا بروم !
آینه در پیش منی، همنفس و خویش منی
لحظه ای از پیش خودم، آه ... مبادا بروم
از دل دریا همگی ، موج صدف ها همگی
پاشد و ، باشد که مباد ، از لب دریا بروم
جنّت سیبی که تویی ، رزق و نصیبی که تویی
نیستم آدم من اگر از برِ حوّا بروم
با تو کمی یا که دمی باشم و زینجا بروم
آمده بودم که لب چشمه نفس تازه کنم
یک نفسی باشم و تا ... تا تهِ صحرا بروم
تشنه به دریا زدم و ، غرقه ی دریا شدم و
جذبه ی آغوش تو نگذاشت مرا تا بروم
خسته ترین رهگذرم،بسته ترین بال و پرم
شوق تو آورده مرا ، حاشا کَلّا بروم !
آینه در پیش منی، همنفس و خویش منی
لحظه ای از پیش خودم، آه ... مبادا بروم
از دل دریا همگی ، موج صدف ها همگی
پاشد و ، باشد که مباد ، از لب دریا بروم
جنّت سیبی که تویی ، رزق و نصیبی که تویی
نیستم آدم من اگر از برِ حوّا بروم
- ۹۸۵
- ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط