عاشق یه مافیا شدم(part18)

عاشق یه مافیا شدم(part18)

*ویس پخش میشه
ا/ت هیچ ارزشی برای من نداره و من فقط بخاطره رابطه میخواستمش الانم که یکی دزدیدتش میرم یه دختر دیگرو پیدا میکنم
*ویس تموم میشه
٪دیدی؟
اشک توی چشمام جمع شده بود
_این فیکه این ویس فیکه
٪احمق بفهم براش اهمیتی نداری دست از سرش بردار
*جینا ویو
اون ویس فیک بود من صدای کوکو جعل کردم تا رابطشون بهم بخوره
جئون دیدی چطوری زندگیتو خراب کردم
*جونگکوک ویو
افرادم سریع جاشونو پیدا کردن افرین
سریع راه افتادیم اونجا و هیچ نگهبانی نبود این یکم عجیب بود یعنی هیچکس اینجا نیست تا اینکه دیدیم به یکی از افرادم تیر خـورده
لعنتیی
یهو حمله کردن و خوشبختانه تعداد ما زیاد تر بود
رفتم توی خونه و با گیزی که دیدم شکه شدم
جینا تو ا/ت دزدیدی
٪اوو جئون خوش اومدی منتظرت بودم
ا/ت کجاست
٪اونجا
دیدم ا/ت روی یه صندلی نشسته
ا/تت
سریع رفتم پیشش
ا/ت حالت خوبه
_ولم کن
چرا من اومدم نجاتت بدم
_من هیچ ارزشی واست ندارم
این چه حرفیه تو برام تو زندگیم با ارزش ترینی
_خودم شنیدم توی ویس گفتی برات ارزشی ندارم
جینا بازم اون کارو کردی
٪چیکار
بازم صدای منو جعل کردی
_چ.چی
٪جعل چیه من همچین کاری نکردم
ویسو بذار ببینم
٪نه نمیدارم
یه حرفو دوبار تکرار نمیکنم جینا یا میذاری یا میکشمت
٪بگیر
ویسو گذاشتم و دیدم بلع جعل کرده
تو....
یهو دیدم ا/ت داره گریه میکنه
چیشد
_دیدی تو ویس کفتی ارزشی واست ندارم
ا/ت این ویس فیکه من هیچ وقت همچین چیزایی نگفتم
_ولی..
نذاشتم حرف بزنه و لبامو گذاشتم رو لباش...
ادامه دارد..
پوزش بابت کم بودن