رمان پرستار بچه ای من🌙👩🏻⚕️
رمان پرستار بچه ای من🌙👩🏻⚕️
شرط: ۱۵ تا لایک💜🌙
۱۷ تا کامنت💜🌙
ملیس: فعلا میبینی که کردم
آنچه در پارت گذشته گذشت👩👧🌙
جیمین: از ته گلو خندیدم واقعا حرس خوردنش خیلی خوب بود
جیمین: ملیس ولش کن
ملیس: نگاهی به جیمین کردم ی نگاهی به دختره کردم نشستم روی پای جیمین
جیمین: عاقبت کارتو خدت باید قبول کنی ( توی گوش ملس گفت)
ملیس: چه عاقبتی؟
جیمین: حالا خودت میفهمی
تلین: جیمین اون شب رو یادته چقدر خوش گذشت بهمون؟
جیمین: تلین برو تا کار دستت ندادم
تلین: اوفففف باش
ملیس: وقتی اون دختره رفت خواستم بلند شم از روی پای جیمین برم بغلش بشینم که یهو جیمین دستمو کشید افتادم توی بغلش
جیمین: کجا به همین زودی فعلا کار داریم
ملیس: و ولم کن
جیمین: نوچ
کمند: اعممم بهتر از این موضوع بگزریم
ملیس: با اینکه کمند این حرفو زد جیمین همینجوری داشت توی چشمام نگاه میکرد
ملیس: سرمو انداختم که اون ارتباط چشمی رو بهم بزنم
جیمین: چیه خجالت کشیدی؟
ملیس: چ چی؟,
جیمین: از چشات معلومه خجالت کشیدی توی بغلم افتادی اما خجالت نکشیدی اون حرفارو زدی بهش؟
ملیس: ناراحتی برم حرفانم پس بگیرم؟
جیمین: ن بیب خیلیم خوشم آمد
ملیس: ی مشروب روی میز بود خیلی تشنم بود یهو همشو سر کشیدم بد از ۲ دقیقه چشام سیاهی رفت سرم افتاد روی سینه جیمین وایییییی جیمین چقدر بدنش داغ بودددد
جیمین ویو
دیدم ملیس افتاد توی بغلم سرش گذاشت روی سینم
جیمین: از کمند و توماس خداحافطی کردم داشتم میرفتم که یهو دوشم خورد به ی مرده
جیمین: کوری؟
مرده: ت کوری فعلا دوست دختر من توی بغل ت چی کار میکنه مردیکه عوضی؟
جیمین: چی دوست دختر تو؟ 😏 زن من از کی دوست دختر تو شده
مرده:۰۰۰۰۰۰۰۰۰
( بنظرتون چی میشه پارت بعدی؟👩👧🌙)
End💜
like🌙💜
Send to your friends🌙💜
Bye💜
شرط: ۱۵ تا لایک💜🌙
۱۷ تا کامنت💜🌙
ملیس: فعلا میبینی که کردم
آنچه در پارت گذشته گذشت👩👧🌙
جیمین: از ته گلو خندیدم واقعا حرس خوردنش خیلی خوب بود
جیمین: ملیس ولش کن
ملیس: نگاهی به جیمین کردم ی نگاهی به دختره کردم نشستم روی پای جیمین
جیمین: عاقبت کارتو خدت باید قبول کنی ( توی گوش ملس گفت)
ملیس: چه عاقبتی؟
جیمین: حالا خودت میفهمی
تلین: جیمین اون شب رو یادته چقدر خوش گذشت بهمون؟
جیمین: تلین برو تا کار دستت ندادم
تلین: اوفففف باش
ملیس: وقتی اون دختره رفت خواستم بلند شم از روی پای جیمین برم بغلش بشینم که یهو جیمین دستمو کشید افتادم توی بغلش
جیمین: کجا به همین زودی فعلا کار داریم
ملیس: و ولم کن
جیمین: نوچ
کمند: اعممم بهتر از این موضوع بگزریم
ملیس: با اینکه کمند این حرفو زد جیمین همینجوری داشت توی چشمام نگاه میکرد
ملیس: سرمو انداختم که اون ارتباط چشمی رو بهم بزنم
جیمین: چیه خجالت کشیدی؟
ملیس: چ چی؟,
جیمین: از چشات معلومه خجالت کشیدی توی بغلم افتادی اما خجالت نکشیدی اون حرفارو زدی بهش؟
ملیس: ناراحتی برم حرفانم پس بگیرم؟
جیمین: ن بیب خیلیم خوشم آمد
ملیس: ی مشروب روی میز بود خیلی تشنم بود یهو همشو سر کشیدم بد از ۲ دقیقه چشام سیاهی رفت سرم افتاد روی سینه جیمین وایییییی جیمین چقدر بدنش داغ بودددد
جیمین ویو
دیدم ملیس افتاد توی بغلم سرش گذاشت روی سینم
جیمین: از کمند و توماس خداحافطی کردم داشتم میرفتم که یهو دوشم خورد به ی مرده
جیمین: کوری؟
مرده: ت کوری فعلا دوست دختر من توی بغل ت چی کار میکنه مردیکه عوضی؟
جیمین: چی دوست دختر تو؟ 😏 زن من از کی دوست دختر تو شده
مرده:۰۰۰۰۰۰۰۰۰
( بنظرتون چی میشه پارت بعدی؟👩👧🌙)
End💜
like🌙💜
Send to your friends🌙💜
Bye💜
۱۵.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.