رمان عاشقانه انتقام
#پارت_چهارم
به خواب عمیق فرو رفتم طوری ک این سه سال به این راحتی نخابیده بودم انگار انتقام باعث میشد حالم بهتر بشه
وقتی بیدار شدم ساعت هفت بود.بیخیال بازم خودمو تو تخت نرمم جا دادم ک یادم افتاد باید برم پیش امیر
سریع یه آبی ب سرو روم زدم
لباسامو پوشیدمو از خونه زدم بیرون
(حصله ندارم توضیح بدم از خونه خودمون تا خونه امیر چطوری رفتم شما خودتون خیال بافی کنید اصن پرواز کردم دلم خاص :)
وارد خونه امیر شدم
یه دختره خیلی خوشگل اومد جلو
از طرز پوشش فهمیدم خدمت کاره هم سن و سال من بود اصلن دوست نداشتم منو از خودش بالاتر بدونه واس همین خیلی صمیمی باهاش دست دادم
+میشه بگی اتاق امیر کجاست؟
_شما دوست دخترشی؟
+نه عزیزم من خواهر رامان رفیق امیر هستن
طبقه بالا اتاق ته راهرو مال اقاس
پله هارو رفتم بالا خدا لعنتت کنه امیر کمرم شکست چقد پله داشت
ضربه خیلی آرومی ب در زدم و درو با شدت باز کردم امیرو دیدم که
نشسته با گیتارش زمزمه میکنه
(همتون منتظر بودین بگم لخت رو تخت دراز کشیده بود خودمم انتظار همینو داشتم جهنم میبینمتون:)
_اون دره ها آروم تر
+خوب حالا
_حالا چیکار داشتی
+اومدم ک کار ها رو انجام بدیم چیزایی که خاصتیم امادس؟
_ اره به آوا گفتی؟
+ن امروز بهش میگم
_ اوهوم به خدمت کارا میگم یه اتاق واست جور کنن همین جا بمون یه جا باشیم نزدیک هم بهتره
+باشه مشکلی نیست
_حالا برو بیرون تا بیام
+باهم بریم دیگه
_میخام لباس عوض کنم برو
+خب بکن ب من چ
_جلو تو؟
+مردتیکه پاستو ریزه
خیلی دلم میخاصت عضله ها شو ببینم
(هولم خودتونین )
وایی نه فقط متین خدممم اینو بیخیال
به خواب عمیق فرو رفتم طوری ک این سه سال به این راحتی نخابیده بودم انگار انتقام باعث میشد حالم بهتر بشه
وقتی بیدار شدم ساعت هفت بود.بیخیال بازم خودمو تو تخت نرمم جا دادم ک یادم افتاد باید برم پیش امیر
سریع یه آبی ب سرو روم زدم
لباسامو پوشیدمو از خونه زدم بیرون
(حصله ندارم توضیح بدم از خونه خودمون تا خونه امیر چطوری رفتم شما خودتون خیال بافی کنید اصن پرواز کردم دلم خاص :)
وارد خونه امیر شدم
یه دختره خیلی خوشگل اومد جلو
از طرز پوشش فهمیدم خدمت کاره هم سن و سال من بود اصلن دوست نداشتم منو از خودش بالاتر بدونه واس همین خیلی صمیمی باهاش دست دادم
+میشه بگی اتاق امیر کجاست؟
_شما دوست دخترشی؟
+نه عزیزم من خواهر رامان رفیق امیر هستن
طبقه بالا اتاق ته راهرو مال اقاس
پله هارو رفتم بالا خدا لعنتت کنه امیر کمرم شکست چقد پله داشت
ضربه خیلی آرومی ب در زدم و درو با شدت باز کردم امیرو دیدم که
نشسته با گیتارش زمزمه میکنه
(همتون منتظر بودین بگم لخت رو تخت دراز کشیده بود خودمم انتظار همینو داشتم جهنم میبینمتون:)
_اون دره ها آروم تر
+خوب حالا
_حالا چیکار داشتی
+اومدم ک کار ها رو انجام بدیم چیزایی که خاصتیم امادس؟
_ اره به آوا گفتی؟
+ن امروز بهش میگم
_ اوهوم به خدمت کارا میگم یه اتاق واست جور کنن همین جا بمون یه جا باشیم نزدیک هم بهتره
+باشه مشکلی نیست
_حالا برو بیرون تا بیام
+باهم بریم دیگه
_میخام لباس عوض کنم برو
+خب بکن ب من چ
_جلو تو؟
+مردتیکه پاستو ریزه
خیلی دلم میخاصت عضله ها شو ببینم
(هولم خودتونین )
وایی نه فقط متین خدممم اینو بیخیال
۲۱.۷k
۲۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.