P16
P16
ویو ا/ت :
یهو یکی از طبقه بالا اومد پایین
مرده : جونگکوک این خانم کیه آوردی اینجااا؟؟؟؟؟؟
_ : مرتیکه عوضی به تو هیچ ربطی نداره من نمیخوام با اون رزان هرزه بگردم
مرده : میدونی اگه با رزان نباشی شرکت به فنااااا میره پس این دختره رو ول کن بره خانوادش نگرانش میشم
* یهو جونگکوک عربده زد
_ : اووووووننننننن بیییی خاااانوااااادسسسسسس
ویو ا/ت :
وقتی جونگکوک این حرفو زد قلبم تیکه تیکه شد
دیگه قلبی برامنمونده بود خیلی ناراحت شده بودم بغض کرده بودم ولی اجازه ریختم گریه هام رو نمیدادم..
مرده : جونگکوک درست صحبت کن با این دختر
_ : به تو ربطی نداره
* یهو جونگکوک دست منو کشید با خودش برد به یه عمارت خیلی بزرگ و شیک
* توی ماشین در راه
_ : از این به بعد پیش منی و از من جدا نمیشی پیش جونگکوک و الکس و ... نمیری فهمیدی ؟؟؟؟؟؟( عصبانیت)
+ : تو کییییی هستی که داری برای من خط و نشووووووون میکشیییییی هااااا ؟؟؟ ( داد)
_ : اااااااا/تتتتتتتتتت دهنتووووو ببندددددد من دوووووست داااارم عوضی نمیخواااااااام پیش این و اوووون ببینمتتتتت میففهمییییی دووووووست دااااااااااااااارمممممممممممم
+ : چ...چ...چی؟ ( تعجب خارمادری )
_ : ....
+ : واقعا نمیدونم چی بگم
_ : ببین ا/ت من به خاطر پدرم ( منظورش همون مرده هست) مجبور شدم با رزان بگردم ولی واقعا تورو خیلی دوست دارم نمیخوام از دستت بدم ... درسته خیلی اذیتت کردم خیلی کتکت زدم ولی به خدا خیلی دوست دارم توعم دوسم داری ؟؟؟
+ : جونگکوک....
_ : جانم ...
+ : من.. من....منم دوست دارم (:
_ جدییییییییی
+ : اوهوم (:
* جونگکوک ماشینو نگه داشت و تورو رو پاش گذاشت و میبوسیدت تا جایی که نمیتونستید نفس بکشید ...!
( اصلاااااااانم حسودی نکردم )
* خونه جونگکوک :
ویو ا/ت :
صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم امروز تعطیل بودم خوشحال بودم
گفتم برم به تهیونگ یه سر بزنم ببینم حالش چطوره
رفتم و یه هودی نارنجی پوشیدم و یه شلوار مشکی با کفش ال استار ....( عکسو میزارم)
* رسیدم به بیمارستان
ویو ا/ت :
+ : سلام خانم خسته نباشین اتاق آقای کیم تهیونگ شماره چنده ؟
خانم: شماره ۱۵۳ ته راه رو سمت چپ
+ : ممنونم
* در اتاق تهیونگو باز کردم
+ : سلام ته ته چطوری حالت خوبه ؟ ( لبخند )
تهیونگ : علیک ( سرد )
+ : اممم تهیونگ چیزی شده به من نمیگی
تهیونگ : ا/ت میخوام یه چیزی بت بگم دیگه داره سنگینی میکنه رو دلم ...
+ : جانم بگو (:
تهیونگ : ا/ت ....
لاااایک
فااالوووو (:🧼🥹🎀🩷🌸
ویو ا/ت :
یهو یکی از طبقه بالا اومد پایین
مرده : جونگکوک این خانم کیه آوردی اینجااا؟؟؟؟؟؟
_ : مرتیکه عوضی به تو هیچ ربطی نداره من نمیخوام با اون رزان هرزه بگردم
مرده : میدونی اگه با رزان نباشی شرکت به فنااااا میره پس این دختره رو ول کن بره خانوادش نگرانش میشم
* یهو جونگکوک عربده زد
_ : اووووووننننننن بیییی خاااانوااااادسسسسسس
ویو ا/ت :
وقتی جونگکوک این حرفو زد قلبم تیکه تیکه شد
دیگه قلبی برامنمونده بود خیلی ناراحت شده بودم بغض کرده بودم ولی اجازه ریختم گریه هام رو نمیدادم..
مرده : جونگکوک درست صحبت کن با این دختر
_ : به تو ربطی نداره
* یهو جونگکوک دست منو کشید با خودش برد به یه عمارت خیلی بزرگ و شیک
* توی ماشین در راه
_ : از این به بعد پیش منی و از من جدا نمیشی پیش جونگکوک و الکس و ... نمیری فهمیدی ؟؟؟؟؟؟( عصبانیت)
+ : تو کییییی هستی که داری برای من خط و نشووووووون میکشیییییی هااااا ؟؟؟ ( داد)
_ : اااااااا/تتتتتتتتتت دهنتووووو ببندددددد من دوووووست داااارم عوضی نمیخواااااااام پیش این و اوووون ببینمتتتتت میففهمییییی دووووووست دااااااااااااااارمممممممممممم
+ : چ...چ...چی؟ ( تعجب خارمادری )
_ : ....
+ : واقعا نمیدونم چی بگم
_ : ببین ا/ت من به خاطر پدرم ( منظورش همون مرده هست) مجبور شدم با رزان بگردم ولی واقعا تورو خیلی دوست دارم نمیخوام از دستت بدم ... درسته خیلی اذیتت کردم خیلی کتکت زدم ولی به خدا خیلی دوست دارم توعم دوسم داری ؟؟؟
+ : جونگکوک....
_ : جانم ...
+ : من.. من....منم دوست دارم (:
_ جدییییییییی
+ : اوهوم (:
* جونگکوک ماشینو نگه داشت و تورو رو پاش گذاشت و میبوسیدت تا جایی که نمیتونستید نفس بکشید ...!
( اصلاااااااانم حسودی نکردم )
* خونه جونگکوک :
ویو ا/ت :
صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم امروز تعطیل بودم خوشحال بودم
گفتم برم به تهیونگ یه سر بزنم ببینم حالش چطوره
رفتم و یه هودی نارنجی پوشیدم و یه شلوار مشکی با کفش ال استار ....( عکسو میزارم)
* رسیدم به بیمارستان
ویو ا/ت :
+ : سلام خانم خسته نباشین اتاق آقای کیم تهیونگ شماره چنده ؟
خانم: شماره ۱۵۳ ته راه رو سمت چپ
+ : ممنونم
* در اتاق تهیونگو باز کردم
+ : سلام ته ته چطوری حالت خوبه ؟ ( لبخند )
تهیونگ : علیک ( سرد )
+ : اممم تهیونگ چیزی شده به من نمیگی
تهیونگ : ا/ت میخوام یه چیزی بت بگم دیگه داره سنگینی میکنه رو دلم ...
+ : جانم بگو (:
تهیونگ : ا/ت ....
لاااایک
فااالوووو (:🧼🥹🎀🩷🌸
۸.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.