چهره آفتاب سوختهات چشمانت که از بیخوابی سرخ هستند سر

چهره آفتاب سوخته‌ات، چشمانت که از بی‌خوابی سرخ هستند، سر و روی آشفته‌‌ات، دستان خاکی‌ات و حتی ناخن‌هایت که خاک آموزش زیرشان جمع شده، همه، از فاصله تو با من می‌گویند. من اینها را بارها با چشم خودم دیده بودم ولی فاصله‌مان را..... نه. می‌دانی؟ همیشه چوب توهم را خورده‌ام من. چوب خدا که می‌گویند باید همین باشد. بی‌صدا هم هست. می‌خوری و نمی‌دانی که خورده‌ای. من حتی وقتی جسم زخمی تو و لباس‌هایی را که ترکش‌ها سوراخ سوراخش کرده بودند دیدم، باز گمان کردم با تو در یک جبهه‌ام؛ فوقش پای من هنوز به سوریه نرسیده بود. نگو که "بنشین تا برسد"! نخند! من فاصله‌ام را با تو می‌دانم. بیا مردانگی کن و فقط آن را به رخم نکش...
.
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصدها رسید و ما هنوز آواره‌ایم
.
#برادر
#برای_محمودرضا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#شهید_حسین_نصرتی
#شهدا
#داداش_محمود
#شهدای_جبهه_مقاومت
#مقاومت
#سوریه
#بسیج
#بسیجی
دیدگاه ها (۲)

💠 گفت #بسیجی زیاد است....🍃🌸 به بچه های بسیج خیلی اعتقاد داشت...

لباس یاس بر تن کرد زهرا(س) کنار دست او بنشست مولامحمد(ص) خطب...

🔸حاج حیدر #رحیم‌پور_ازغدی در بیمارستان بستری شد🔹حاج حیدر رحی...

امروز آخرین یکشنبه ذی‌القعده است.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط