پارت

#پارت_48



یکم که گذشت ، آرش و لیا اومدن سمتمون ...



× بیا ابجی جونم اینم لیا خانوم


+ به به پس لیا شمایی


× بله لیا منم ، و شما ؟


+ ایتکم ، همسر ارشام از اشنایی باهات خوش بختم



× همسر ؟


+، اره چطور ؟


× نگفته بودی بهم ارشام ازدواج کردی


- وقت نشد بگم


× اها


+ حالت چطوره لیا جون



× تو رو که دیدم اصلا عالی ، شما حرف بزنید من برم چن تا نوشیدنی مخصوص بیارم حالمون جا بیاد


لپ ایتکو بوس کردو برامون دست تکون دادو ازمون فاصله گرفت ..

+ دختر باحالی میومد ول ازش ترسیدم ، اما نمیدونم چرا


- نگران چیزی نباش عزیزم


× ول زن داداش اگ از من میشنوی که بترس


- باز این حرف زد


+ چرا



× چون یه عوضیه که لنگه نداره ....
دیدگاه ها (۳)

#پارت_49+ یعنی چی - بس کن میگم ارش × حالا از من گفتن بود بعد...

#پارت_50بعد اینکه نوشیدنی رو خوردیم ، لیا دست ایتکو گرفتو نم...

#پارت_47+شاید چون قبلا انقدر دیونه نبودم - دیونه چی ؟ اومد ج...

#پارت_46- نه خوبم یکم گرممه + مطمئنی اگه حالت خوب نیس بریم -...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط