رویای غیرممکن فصل1 پارت4 قسمت1
#رویای_غیرممکن #فصل1 #پارت4 #قسمت1
بعد از جلسه کنکور، تو خونه
به محض اینکه پامو تو خونه گذاشتم مامان، بابام و خواهرم هم صدا ازم پرسیدن : کنکور چطور بود؟
بازم این سوال... ولی من بخاطر اینکه فهمیده بودم قراره فردا برم کره خیلی خوشحال بودم و نمیتونستم بهشون سر پرسیدن این سوال عصبانی بشم پس فقط همون جواب معروف « دادم دیگه» رو بهشون دادم بعدش چند ثانیه مکث و کردم و پرسیدم :خب واسه فردا چه وسایلی باید آماده کنم؟
برادرم جواب داد : بریم تو اتاقم ، خودم بهت توضیح میده.
با تمام سرعت به طرف اتاق داداشم، با خودش حرکت کردم. وقتی رسیدیم برادرم درو باز کرد و خودش رفت، و بعدش پشت سرش من رفتم و درو پشت سرم بستم. بعدش گفتم : خب سریع بگو چی باید تو چمدونم بزارم؛ چون یه قرن طول میکشه تا من بتونم چمدونم رو حاظر کنم.
برادرم خندید و گفت : خیلی خب الان بهت توضیح میدم؛ اولین مورد لباسه؛ نباید زیاد لباس برداری چون چمدون بی خودی سنگین میشه و چون ما میتونیم بعد از اینکه به کره رفتیم لباس بخریم پس بهتره یه چندتا لباسی که فکر میکنی خیلی بهت میان و فکر میکنی نمیتونی یه چیزی مثل اون رو تو کره پیدا کنی ویا لباس راحتی هایی که خیلی توشون راحتی رو بردار و اگه همین یه دونه پالتو و سویشرتی که فکر میکنی خیلی خوبن و بردار؛ و آهان یادت نره فردا وقتی که به فرودگاه میریم شلوار و پیراهن گشاد میپوشی با یه مانتو و شال چون به هر حال تو ایرانیم اگه بخوای میتونی توی هواپیما درشون بیاری. و درباره کلاه و شال گردن و این چیز ها سعی کن چیزی بر نداری ولی اگه یدونه از کلاه ها تو خیلی دوست داری میتونی برش داری.
گفتم : خیلی خب فهمیدم ادامه بده.
ادامه داد : مورد بعدی کتاب و این چیز هاست اصلا چیزی بر ندار ولی یه چیزی مثل دفترچه خاطرات و یا آلبوم عکس یا شایدم دلت بخواد کتاب هایی که نخوندی و یا خیلی دوسشون داری رو بیاری ولی نباید بیشتر از 5 تا بیاری چون چمدون سنگین میشه و سعی کن کتاب هات جلدشون کلفت نباشه.
پرسیدم : خب تو حالا اینهمه کتاب رو چیکار میکنی؟ همشون هم که جلدشون کلفته
جواب داد : PDF بعضی هاشون رو دارم و چند تا آدرس کتاب فروشی رو تو سئول دارم که کتاب هامو دارن پس فقط یکی از کتاب هامو میبرم.
گفتم : اوه برادرم فکر همه چیو کرده. و لبخندی زدم
برادرم خندید و گفت : بیشترشون رو بابا برنامه ریزی کرده. بعدش مکثی کرد و ادامه داد : خب میرسیم به جواهرات و لوازم آرایشی و بهداشتی خودت میدونی جواهرات و لوازم بهداشتی چی بیاری و درباره لوازم آرایشی سعی چیز های زیادی نیاری چون میتونیم از کره بخریم و به نظر من تو انقدر خوشگلی که اصلا به آرایش نیازی نداری.
بعد از جلسه کنکور، تو خونه
به محض اینکه پامو تو خونه گذاشتم مامان، بابام و خواهرم هم صدا ازم پرسیدن : کنکور چطور بود؟
بازم این سوال... ولی من بخاطر اینکه فهمیده بودم قراره فردا برم کره خیلی خوشحال بودم و نمیتونستم بهشون سر پرسیدن این سوال عصبانی بشم پس فقط همون جواب معروف « دادم دیگه» رو بهشون دادم بعدش چند ثانیه مکث و کردم و پرسیدم :خب واسه فردا چه وسایلی باید آماده کنم؟
برادرم جواب داد : بریم تو اتاقم ، خودم بهت توضیح میده.
با تمام سرعت به طرف اتاق داداشم، با خودش حرکت کردم. وقتی رسیدیم برادرم درو باز کرد و خودش رفت، و بعدش پشت سرش من رفتم و درو پشت سرم بستم. بعدش گفتم : خب سریع بگو چی باید تو چمدونم بزارم؛ چون یه قرن طول میکشه تا من بتونم چمدونم رو حاظر کنم.
برادرم خندید و گفت : خیلی خب الان بهت توضیح میدم؛ اولین مورد لباسه؛ نباید زیاد لباس برداری چون چمدون بی خودی سنگین میشه و چون ما میتونیم بعد از اینکه به کره رفتیم لباس بخریم پس بهتره یه چندتا لباسی که فکر میکنی خیلی بهت میان و فکر میکنی نمیتونی یه چیزی مثل اون رو تو کره پیدا کنی ویا لباس راحتی هایی که خیلی توشون راحتی رو بردار و اگه همین یه دونه پالتو و سویشرتی که فکر میکنی خیلی خوبن و بردار؛ و آهان یادت نره فردا وقتی که به فرودگاه میریم شلوار و پیراهن گشاد میپوشی با یه مانتو و شال چون به هر حال تو ایرانیم اگه بخوای میتونی توی هواپیما درشون بیاری. و درباره کلاه و شال گردن و این چیز ها سعی کن چیزی بر نداری ولی اگه یدونه از کلاه ها تو خیلی دوست داری میتونی برش داری.
گفتم : خیلی خب فهمیدم ادامه بده.
ادامه داد : مورد بعدی کتاب و این چیز هاست اصلا چیزی بر ندار ولی یه چیزی مثل دفترچه خاطرات و یا آلبوم عکس یا شایدم دلت بخواد کتاب هایی که نخوندی و یا خیلی دوسشون داری رو بیاری ولی نباید بیشتر از 5 تا بیاری چون چمدون سنگین میشه و سعی کن کتاب هات جلدشون کلفت نباشه.
پرسیدم : خب تو حالا اینهمه کتاب رو چیکار میکنی؟ همشون هم که جلدشون کلفته
جواب داد : PDF بعضی هاشون رو دارم و چند تا آدرس کتاب فروشی رو تو سئول دارم که کتاب هامو دارن پس فقط یکی از کتاب هامو میبرم.
گفتم : اوه برادرم فکر همه چیو کرده. و لبخندی زدم
برادرم خندید و گفت : بیشترشون رو بابا برنامه ریزی کرده. بعدش مکثی کرد و ادامه داد : خب میرسیم به جواهرات و لوازم آرایشی و بهداشتی خودت میدونی جواهرات و لوازم بهداشتی چی بیاری و درباره لوازم آرایشی سعی چیز های زیادی نیاری چون میتونیم از کره بخریم و به نظر من تو انقدر خوشگلی که اصلا به آرایش نیازی نداری.
۱۰.۵k
۰۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.