پارت ۲۸
پارت ۲۸
_:بعد چند دیقه از هم جدا شدیم ...
سفت بغلش کردم
گفتم: دوست دارم
+:منم همینطور
_:برو کنار میخوام جفتت روی تخت بخوابم...
+:باشه عشقم.....
_: هردومون خوابیدیم به خواب عمیقی فرو رفتیم....
آقای کانگ :رفتم داخل و دیدم آقا جعون خوابه بهش چند بار به آرومی ضربه زدم و صداش کردم....
_:اااههه ... بله بگووو....(با خماری)
آقای کانگ:آقا دکتر گفت خودتون و خانمتون مرخصید..
_:اوهه باشه...
+: چی شدهه(خمار)
_:هیچی بیب بهت میگم...
آها فقط هیچکس نفهمه ما مرخص شدیم فقط و فقط اعضا باخبر باشن...
آقای کانگ:چشم
+:منشی رفت بیرون منو کوک لباسامونو عوض کردیم و یواش ماسک و کلاه زدیم و رفتیم بیرون...
_:جلوی در به منشی اشاره دادم بیاد بیرون آروم به اعضا هم خبر بده...
سوار ماشین شدیم حرکت کردیم و اعضا و منشی کانگ پشت سرمون حرکت کردن ....
دیدم یه ماشین سد راهم شده نگو کههه.......
خمارییییییی
_:بعد چند دیقه از هم جدا شدیم ...
سفت بغلش کردم
گفتم: دوست دارم
+:منم همینطور
_:برو کنار میخوام جفتت روی تخت بخوابم...
+:باشه عشقم.....
_: هردومون خوابیدیم به خواب عمیقی فرو رفتیم....
آقای کانگ :رفتم داخل و دیدم آقا جعون خوابه بهش چند بار به آرومی ضربه زدم و صداش کردم....
_:اااههه ... بله بگووو....(با خماری)
آقای کانگ:آقا دکتر گفت خودتون و خانمتون مرخصید..
_:اوهه باشه...
+: چی شدهه(خمار)
_:هیچی بیب بهت میگم...
آها فقط هیچکس نفهمه ما مرخص شدیم فقط و فقط اعضا باخبر باشن...
آقای کانگ:چشم
+:منشی رفت بیرون منو کوک لباسامونو عوض کردیم و یواش ماسک و کلاه زدیم و رفتیم بیرون...
_:جلوی در به منشی اشاره دادم بیاد بیرون آروم به اعضا هم خبر بده...
سوار ماشین شدیم حرکت کردیم و اعضا و منشی کانگ پشت سرمون حرکت کردن ....
دیدم یه ماشین سد راهم شده نگو کههه.......
خمارییییییی
۱.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.