Part

Part ⁹⁹
ا.ت ویو:
جیمین:بهتره حواست به ا.ت باشه
تهیونگ بدون حرف سرش رو تکون داد..نگاهمو ازش گرفتم و به اطراف نگاه کردم..لحظه ورود فکر نمیکردم قراره اینجور مهمونی باشه..سالن تاریک با رقص نور کمی روشن شده بود..اهنگی بلند پخش میشد و همه درحال رقصیدن بودن..همونجور که نگاه اطراف میکردم کسی جلوی دیدم قرار گرفت..اخمی کردم و نگاهمو به اون فرد دادم..اون ته مین بود..یکبار هم باهاش همکلام نشده بودم و نمیدونستم چجور ادمیه..روی صندلی کنار جونگ کوک نشست..یه بلیز خاکستری تنش بود..چهره زیبایی داشت و کمی هم شبیه تهیونگ بود..نگاهمو دوباره به اطراف دادم..خیلی وقت بود دلم یه مهمونی این مدلی میخواست..جونگ کوک از جاش بلند شد و سمت من اومد..نگاهی به تهیونگ انداخت گفت
کوک:میتونم ببرمش؟
تهیونگ اخماش توی هم کشیده شد گفت
تهیونگ:نه
جونگ کوک خم شد و دست منو گرفت گفت
کوک:زود برمیگردونمش
و دستمو کشید و مجبورم کرد از روی صندلی بلند بشم..تهیونگ خواست بلند بشه که جیمین دستشو گرفت گفت
جیمین:جونگ کوک حواسش به ا.ت هست
کاملا معلوم بود تهیونگ با این حرف جیمین چقدر عصبانی شده..نمیدونم چی شده که جیمین مدام تکرار میکنه که تو حواست نیست..تهیونگ نگاه عصبیشو به من دوخت..تو اون تاریکی چیزی معلوم نبود اما میتونستم حس کنم چقدر عصبانیه..با کشیده شدن دستم توسط جونگ کوک نگاهمو از تهیونگ گرفتم..جونگ کوک منو به وسط جمعیتی که در حال رقصیدن بودن برد
کوک:تخلیه انرژی کن خانم کیم
خندیدم و باهاش همراه شدم..حرکتام نرم و منظم بود..رقص رو دوست داشتم..بدنم با ریتم اهنگ حرکت میکرد..جونگ کوک میخندید و منم همراهیش میکردم..تو حس حال خودم بودم که چشمم به کسی خورد..شوکه شدم..سریع یقه جونگ کوک رو سمت خودم کشیدم..صورتامون فاصله خیلی کمی باهم داشت ولی الان مهم چیز دیگه ای بود..اون داخل مهمونی چیکار میکنه..لبمو به دندون گرفتم
جونگ کوک:چیزی شده..
موقعیتمون جوری بود که اگر از دور نگاه کنی انگار داشتیم همدیگر رو میبوسیدیم..با گوشه چشم نگاه رابرت که اون گوشه ایستاده بود کردم..خیالم کمی راحت شد چون نگاهش به جای دیگه ای بود..با رفتن رابرت تازه متوجه موقعیتم شدم و سریع یقه لباس جونگ کوک رو ول کردم..جونگ کوک نگران نگاهم کرد گفت
کوک:....

ادامه دارد🍷
دیدگاه ها (۳۲)

Part ¹⁰⁰ا.ت ویو:کوک:چرا رنگت پریده؟ تهیونگ ویو:با خشم به ا.ت...

Part ¹⁰¹ا.ت ویو:دوباره و دوبارهسر همین قضاوت ها میدونستم اخر...

Part ⁹⁸ا.ت ویو:مدتی گذشت و تمام جاده خیس شده بود..با برخورد ...

Part ⁹⁷ا.ت ویو:با صدای به هم خوردن در اتاق چشمامو باز کردم.....

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

هرزه ی حکومتی پارت ۵ بیدار شدم...تو اتاق بودم رفتم سمت در دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط