با بی حالی و بی حوصلگی ساعت۷ صبح پاشودی رفتی مدرسه جزو دا
با بی حالی و بی حوصلگی ساعت۷ صبح پاشودی رفتی مدرسه جزو دانش آموزای کم حرف و ساکت مدرسه بودی و تقریباً هیچ کس متوجه تو نبود
سال دومی بودی و توی راه کلاستون یه کمد بزرگ بود که باید از جلوش رد میشدی دیر رسیده بودی و تقریباً سال خالی بود بجز چند تا از پسرای کلاستون که جلوی کمد داشتن باهم حرف میزدن خواستی از پشت یکی از پسرا که موی نقره ی براق داشت رد شی ولی...
دوستای پسر اون رو حل دادن توی کمد و تو هم همراهش به داخل کمد حل داده شدی و در کمد بسته و قفل شد...
صدای خنده های دوستای پسر رو میشنیدی
پسر شروع کرد در کمد رو کوبیدن و داد زدن سر دوستاش با پهلو به در کمد ضربه میزد و...
میتسویا:هووووووی مایکی دراکن این اصلا جالب نیستتتت
یه گوشه وایساده بودی و بی صدا بهش نگاه میکردی
ناگهان پسر به سمتت برگشت و داد زد
میتسویا:قراره همینجوری وایسی و به من زل بزنی!؟
با خجالت سرت رو پایین انداختی
ا/ت:کاری از دستم بر میاد؟
میتسویا بهت نزدیک تر شد...
میتسویا:تو همون دختر ساکت توی کلاسی؟
ا/ت:ب..بله
میتسویا:من میتسویا هستن اسم تو چیه؟
و تا جایی که میشد بهت نزدیک شد...
ا/ت:من...ا/ت هستم...می...میشه یکم فاصله بگیری
میتسویا با نیشخندی از سر شیطنت کامل بهت چسبید
میتسویا:اسم قشنگیه خرگوش کوچولو
ا/ت:چ...چی!!!
با جدیت ازت فاصله گرفت و دیواریه کمد روبروی تو تکیه داد و آروم پایین رفت بعد از اینکه نشست تو به سمت در کمد رفتی شروع کردی در زدن
ا/ت: لطفاً...توروخدا یکی این در رو باز کنه
صدای خنده مایکی و دراکن رو میشنیدی...
ا/ت: لطفاً در رو باز کنید میخوام بیام بیرون... نمیخوام اینجا باشم... لطفاً
میتسویا:بسهههههه دیگه
ا/ت:نمیخوام با تو اینجا باشم
میتسویا:چرا من ترسناکم!؟
از جاش بلند میشه و فاصله را کم میکنه با ترس به دیواره کمد میچسبی
میتسویا دوتا دستاش رو دو طرف بدنت میزاره
ا/ت:چی...چیکار میکنی!
میتسویا:فکر کنم تا زمانی که اینجا گیر کردیم تو رو عاشق خودم کنم هوممم؟
ا/ت:چی؟
میتسویا:تو با بقیه ی دخترای که دیدم فرق داری خاصی
ا/ت:😳+☺️
میتسویا کمرت رو گرفت و کشیدت جلو:خب میشه واسه من باشی لیدی
ا/ت:م...من خب...
میتسویا:مطمئنم میتوانم هزارتا لباس برات درست کنم تا با زیبایی تو زیبا بشن... لطفاً خرگوش کوچولو
ا/ت:...
جواب بدید
امیدوارم خوشتون بیاد ♥️
سال دومی بودی و توی راه کلاستون یه کمد بزرگ بود که باید از جلوش رد میشدی دیر رسیده بودی و تقریباً سال خالی بود بجز چند تا از پسرای کلاستون که جلوی کمد داشتن باهم حرف میزدن خواستی از پشت یکی از پسرا که موی نقره ی براق داشت رد شی ولی...
دوستای پسر اون رو حل دادن توی کمد و تو هم همراهش به داخل کمد حل داده شدی و در کمد بسته و قفل شد...
صدای خنده های دوستای پسر رو میشنیدی
پسر شروع کرد در کمد رو کوبیدن و داد زدن سر دوستاش با پهلو به در کمد ضربه میزد و...
میتسویا:هووووووی مایکی دراکن این اصلا جالب نیستتتت
یه گوشه وایساده بودی و بی صدا بهش نگاه میکردی
ناگهان پسر به سمتت برگشت و داد زد
میتسویا:قراره همینجوری وایسی و به من زل بزنی!؟
با خجالت سرت رو پایین انداختی
ا/ت:کاری از دستم بر میاد؟
میتسویا بهت نزدیک تر شد...
میتسویا:تو همون دختر ساکت توی کلاسی؟
ا/ت:ب..بله
میتسویا:من میتسویا هستن اسم تو چیه؟
و تا جایی که میشد بهت نزدیک شد...
ا/ت:من...ا/ت هستم...می...میشه یکم فاصله بگیری
میتسویا با نیشخندی از سر شیطنت کامل بهت چسبید
میتسویا:اسم قشنگیه خرگوش کوچولو
ا/ت:چ...چی!!!
با جدیت ازت فاصله گرفت و دیواریه کمد روبروی تو تکیه داد و آروم پایین رفت بعد از اینکه نشست تو به سمت در کمد رفتی شروع کردی در زدن
ا/ت: لطفاً...توروخدا یکی این در رو باز کنه
صدای خنده مایکی و دراکن رو میشنیدی...
ا/ت: لطفاً در رو باز کنید میخوام بیام بیرون... نمیخوام اینجا باشم... لطفاً
میتسویا:بسهههههه دیگه
ا/ت:نمیخوام با تو اینجا باشم
میتسویا:چرا من ترسناکم!؟
از جاش بلند میشه و فاصله را کم میکنه با ترس به دیواره کمد میچسبی
میتسویا دوتا دستاش رو دو طرف بدنت میزاره
ا/ت:چی...چیکار میکنی!
میتسویا:فکر کنم تا زمانی که اینجا گیر کردیم تو رو عاشق خودم کنم هوممم؟
ا/ت:چی؟
میتسویا:تو با بقیه ی دخترای که دیدم فرق داری خاصی
ا/ت:😳+☺️
میتسویا کمرت رو گرفت و کشیدت جلو:خب میشه واسه من باشی لیدی
ا/ت:م...من خب...
میتسویا:مطمئنم میتوانم هزارتا لباس برات درست کنم تا با زیبایی تو زیبا بشن... لطفاً خرگوش کوچولو
ا/ت:...
جواب بدید
امیدوارم خوشتون بیاد ♥️
۵.۲k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.