چند پارتی¤
چند پارتی¤
*پارت اول*
سلام من ا.ت هستم من توی ایران زندگی میکنم ولی بخاطر علاقه زیادم به کره جنوبی زبانشون رو یاد گرفتم من ¹⁶ سالمه من دوستای زیادی ندارم اما یه دوست مجازی هست که خیلی دوسش دارم اون همیشه حرفامو میفهمه و منو درک میکنه
از خواب بلند شدم و رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم ما وضع مالی خوبی داشتیم اما مامان و بابام همیشه منو با راننده یا سرویس میفرستادن:/حتی الان که بزرگ شدم
(علامت مامان ا.ت ÷ خود ا.ت+)
+سلام مامان صبح بخیر
÷سلام خوابالو بشین صبحونه بوخور باید بری مدرسه
+پس بابا کو؟
÷اون صبح زود رفت کار داشت
+اون همیشه کار داره(کلافه)
÷هی بلخره ما هم باید درکش کنیم دیگه
+تا کی آخه هر روز ؟ ولش کن مامان دستت درد نکنه من دیگه میرم
÷خدافظ دخترم
ا.ت با اینکه تو خونه خوب و شنگول بود اما برعکس تو مدرسه خیلی بی خیال بود و اهمیت نمی داد
ا.ت ویو
باز دوباره این یونیفورم های مسخره آه خدا رفتم پیش دخترا (چیه توقع دارید بره پیش پسرا؟ایرانه داش)
تنها دوستی که داشتم لیا بود با اینکه تو ایران زندگی میکنه ولی مامان باباش همه چیه خارج رو بهش یاد داده بودن حتی اسمشو خارجی گذاشتن ما تصمیم داریم انقد درس بخونیم تا بریم کره جنوبی چون دوست مجازیم هم تو کره هس
╭───── پرش زمانی بعد مدرسه─────╮
با خستگی رفتم خونه به مامان سلام کردم و رفتم تو اتاق تکلیفمو نوشتم و یکم زبان کره ای کار کردم دلم واسه کوکی تنگ شده بود بهم شغل و کارشو و همچنین از زندگیش هیچی نگفت اما من همچیو بهش گفتم چون اون قابل اعتماد ترین فرد برای منه پس گوشیمو باز کردم و رفتم صفحه چت بهش پیام دادم*علامت کوک _*
+های
-.........
+الووو
-سلام چطوری
+سلام کوکی خوبی
_مرسی ببخشید که دیر جواب دادم کارم زیاد بود
+آها خسته نباش میخواستم حالتو بپرسم
_مرسی من خوبم...کاری داشتی؟
+هی پسر یه خبر خوب
_چی؟.. زود باش بگو (هیجان)
+ من و یکی دیگه از دوستام داریم برای اونجا یعنی کره جنوبی بورسیه میگیریم(ذوق زده)
_یعنی میای اینجا(خوشحال)
+آره...ولی...
*ادامه دارد.....
خوب شده؟واقا اگه خوب شده یکم انرژی بدید پارت بعد و هم بنویسم
*پارت اول*
سلام من ا.ت هستم من توی ایران زندگی میکنم ولی بخاطر علاقه زیادم به کره جنوبی زبانشون رو یاد گرفتم من ¹⁶ سالمه من دوستای زیادی ندارم اما یه دوست مجازی هست که خیلی دوسش دارم اون همیشه حرفامو میفهمه و منو درک میکنه
از خواب بلند شدم و رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم ما وضع مالی خوبی داشتیم اما مامان و بابام همیشه منو با راننده یا سرویس میفرستادن:/حتی الان که بزرگ شدم
(علامت مامان ا.ت ÷ خود ا.ت+)
+سلام مامان صبح بخیر
÷سلام خوابالو بشین صبحونه بوخور باید بری مدرسه
+پس بابا کو؟
÷اون صبح زود رفت کار داشت
+اون همیشه کار داره(کلافه)
÷هی بلخره ما هم باید درکش کنیم دیگه
+تا کی آخه هر روز ؟ ولش کن مامان دستت درد نکنه من دیگه میرم
÷خدافظ دخترم
ا.ت با اینکه تو خونه خوب و شنگول بود اما برعکس تو مدرسه خیلی بی خیال بود و اهمیت نمی داد
ا.ت ویو
باز دوباره این یونیفورم های مسخره آه خدا رفتم پیش دخترا (چیه توقع دارید بره پیش پسرا؟ایرانه داش)
تنها دوستی که داشتم لیا بود با اینکه تو ایران زندگی میکنه ولی مامان باباش همه چیه خارج رو بهش یاد داده بودن حتی اسمشو خارجی گذاشتن ما تصمیم داریم انقد درس بخونیم تا بریم کره جنوبی چون دوست مجازیم هم تو کره هس
╭───── پرش زمانی بعد مدرسه─────╮
با خستگی رفتم خونه به مامان سلام کردم و رفتم تو اتاق تکلیفمو نوشتم و یکم زبان کره ای کار کردم دلم واسه کوکی تنگ شده بود بهم شغل و کارشو و همچنین از زندگیش هیچی نگفت اما من همچیو بهش گفتم چون اون قابل اعتماد ترین فرد برای منه پس گوشیمو باز کردم و رفتم صفحه چت بهش پیام دادم*علامت کوک _*
+های
-.........
+الووو
-سلام چطوری
+سلام کوکی خوبی
_مرسی ببخشید که دیر جواب دادم کارم زیاد بود
+آها خسته نباش میخواستم حالتو بپرسم
_مرسی من خوبم...کاری داشتی؟
+هی پسر یه خبر خوب
_چی؟.. زود باش بگو (هیجان)
+ من و یکی دیگه از دوستام داریم برای اونجا یعنی کره جنوبی بورسیه میگیریم(ذوق زده)
_یعنی میای اینجا(خوشحال)
+آره...ولی...
*ادامه دارد.....
خوب شده؟واقا اگه خوب شده یکم انرژی بدید پارت بعد و هم بنویسم
۱۲.۵k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.