چند پارتی¤
چند پارتی¤
*پارت دوم*
+ولی...اگه مامان و بابام اجازه بدن
_هی دختر معلومه که اجازه میدن تو اینهمه درس خوندی که بورسیه بگیری اونا هم بلخره باید درک کنن
+مرسی کوکی خیلی دوست دارم(خوشحال)
_منم همینطور، دوست دارم
+خدافظ
_خدافظ
ویو کوک
خب من اینکه آیدل هستمو بهش نگفتم نمیخوام بدونه کی هستم ازینکه شنیدم داره بورسیه میگیره خیلی خوش حال شدم راستش من دوسش دارم.....دوسش ندارم بلکه عاشقشم از نوع رفتارش،صداش،چشماش،موهاش و .... اون واقا خیلی خوشگله می خوام وقتی اومد بهش اعتراف کنم بهم میگفت اونجا خیلی بهش سخت میگذره که صدام زدن آه باید برای آهنگ جدید رقص طراحی میکردیم
(خب برگردیم به ا.ت)
+دوباره مدرسه تازه امروز امتحان هم داشتیم رفتم پیش لیا لاقل اونو داشتم که بتونم مدرسه رو سپری کنم باهم کلی حرف زدیم خانم شاسکول ماهم جاهارو عوض کرد:/ ولی منو لیا با بچه های کلاس هماهنگ کردیم و برگه هارو جابه جا کردیم و جوابا رو نوشتیم و به همین روش مدرسه تموم شد از بچه ها خدافظی کردم ولی تا از مدرسه دراومدم مقنعه رو کشیدم پایین آخيش باد از لای موهام رد می شد و حس خوبی بود رسیدم خونه لباسامو عوض کردم و یچیزی خوردن شب هم که بابام اومد میشینم باهاشون حرف میزنم
╭───── پرش زمانی شب─────╮
بابا که اومد رفتم پایین که باهاشون حرف بزنم(علامت مامان ا.ت÷ علامت بابا ا.ت= خودش+)
+سلام بابا خوبی
=اوممم سلام*کمی سرد
+آها.....خب مامان بیا میخوام باهاتون درمورد موردی حرف بزنم*استرس
÷اومدم اومدم
مامان و بابام نشستن و منتظر نگام کردن
+خب اینکه من دیگه بزرگ شدم و ازتون یه خواهشی دارم
÷......
=......
ادامه دارد.....
*پارت دوم*
+ولی...اگه مامان و بابام اجازه بدن
_هی دختر معلومه که اجازه میدن تو اینهمه درس خوندی که بورسیه بگیری اونا هم بلخره باید درک کنن
+مرسی کوکی خیلی دوست دارم(خوشحال)
_منم همینطور، دوست دارم
+خدافظ
_خدافظ
ویو کوک
خب من اینکه آیدل هستمو بهش نگفتم نمیخوام بدونه کی هستم ازینکه شنیدم داره بورسیه میگیره خیلی خوش حال شدم راستش من دوسش دارم.....دوسش ندارم بلکه عاشقشم از نوع رفتارش،صداش،چشماش،موهاش و .... اون واقا خیلی خوشگله می خوام وقتی اومد بهش اعتراف کنم بهم میگفت اونجا خیلی بهش سخت میگذره که صدام زدن آه باید برای آهنگ جدید رقص طراحی میکردیم
(خب برگردیم به ا.ت)
+دوباره مدرسه تازه امروز امتحان هم داشتیم رفتم پیش لیا لاقل اونو داشتم که بتونم مدرسه رو سپری کنم باهم کلی حرف زدیم خانم شاسکول ماهم جاهارو عوض کرد:/ ولی منو لیا با بچه های کلاس هماهنگ کردیم و برگه هارو جابه جا کردیم و جوابا رو نوشتیم و به همین روش مدرسه تموم شد از بچه ها خدافظی کردم ولی تا از مدرسه دراومدم مقنعه رو کشیدم پایین آخيش باد از لای موهام رد می شد و حس خوبی بود رسیدم خونه لباسامو عوض کردم و یچیزی خوردن شب هم که بابام اومد میشینم باهاشون حرف میزنم
╭───── پرش زمانی شب─────╮
بابا که اومد رفتم پایین که باهاشون حرف بزنم(علامت مامان ا.ت÷ علامت بابا ا.ت= خودش+)
+سلام بابا خوبی
=اوممم سلام*کمی سرد
+آها.....خب مامان بیا میخوام باهاتون درمورد موردی حرف بزنم*استرس
÷اومدم اومدم
مامان و بابام نشستن و منتظر نگام کردن
+خب اینکه من دیگه بزرگ شدم و ازتون یه خواهشی دارم
÷......
=......
ادامه دارد.....
۸.۳k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.