تو را از میان لبخند بیدها

تو را از میان لبخند بیدها
به صبح پنجره دعوت می‌کنم
به نوازش آفتاب
به زرد پیراهن برگ‌های چنار،
که بر شاخه‌ی نارس پاییز، می‌وزند
تو را از میان بوسه‌های باد و باران
به سپیدی یک اتّفاق،
دعوت می‌کنم ...

🍃🌸
عرفان یزدانی
#صبحتون بمهر
دیدگاه ها (۰)

تُو را دوست دارمکه در انتهای خیالمنفس می‌کشی ...🍃🌸#صبح بخیر

حال وهوای بازارمحلی#گیلان من

‌به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق صفای روی تو، تقدیم می‌ک...

حق با تو بودمی‌بایست می‌خوابیدماما مادربزرگ‌ها گفته‌اند:چشم‌...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

فقط کنار تو..!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط