چرا همش حذف میشههه چیز بدی نیستتت
وقتی بیماری قلبی حاد داشتی و اون ...💔
شات ۱
نویسنده : پارڪ جیون
تهیونگ و جآیون♡゙
چندشاتی
درخواستی
▹ · – · – · – · –· –· 𖥸 · – · – · – · –· – ◃
عشــــ❤️ـــقجــآنَـم ...
تو نُقطـهی شروعِ اتفاقات خوب زندگیمی
تو بهـترین اتفاق و معجزه زندگی منی
تو باعث شدی که چشممو روی همه آدمهای دنیا ببندم
چون اینقدر خوب و ڪامل هسـتی
که به تنهایی دنیامو با وجودت پر ڪردی ...
جوری که با وجودت
نیازی به هـیچ ڪسی جزء خدامون ندارم (:
تا آخرین نفس و آخرین تپشهای قلبم
عاشقانه دوسـتـت دارم🥹
و این قلب من تا اَبد متعلق به توعه
تو زیباترین دلیلِ لـبخنـد وسط غم های زندگیمی
وفادار تـوام،در هر لحظه،در هرجا
تا همیشـــه،تا اَبـــد >>>>
«تـُو♾» تمامِ منی 🫂🌱
منوعشقم
_________________________________________________________
بوسه ای بر پیشآنی دختر ڪاشت ...
و آن بوسه ڪاری ڪرد تا جوانه امید اندرون دلش شروع به رشد ڪند...
تهیونگ : تو میتونی عشقم ...تو از پسش بر میای ...
جآیون :تهیونگا ...
تهیونگ لبخند تلخی زد و رو به دختر گفت :جآنـــــــ💜ــــم!؟
جآیون :چرا تو چشمات امید رو نمیبینم؟
ڪیم دست دخترڪ رو فشرد و گفت : من به تو ایمان دارم عزیز دلم ...
دڪتر و پرستاران تختی که عشق پسر بر روش دراز ڪشیده بود بردند به سمت اتاق عمل ...
ڪس نمیداند ڪه دختر زنده برمیگردد یا دل پسر را میڪند و میبرد...
شات ۱
نویسنده : پارڪ جیون
تهیونگ و جآیون♡゙
چندشاتی
درخواستی
▹ · – · – · – · –· –· 𖥸 · – · – · – · –· – ◃
عشــــ❤️ـــقجــآنَـم ...
تو نُقطـهی شروعِ اتفاقات خوب زندگیمی
تو بهـترین اتفاق و معجزه زندگی منی
تو باعث شدی که چشممو روی همه آدمهای دنیا ببندم
چون اینقدر خوب و ڪامل هسـتی
که به تنهایی دنیامو با وجودت پر ڪردی ...
جوری که با وجودت
نیازی به هـیچ ڪسی جزء خدامون ندارم (:
تا آخرین نفس و آخرین تپشهای قلبم
عاشقانه دوسـتـت دارم🥹
و این قلب من تا اَبد متعلق به توعه
تو زیباترین دلیلِ لـبخنـد وسط غم های زندگیمی
وفادار تـوام،در هر لحظه،در هرجا
تا همیشـــه،تا اَبـــد >>>>
«تـُو♾» تمامِ منی 🫂🌱
منوعشقم
_________________________________________________________
بوسه ای بر پیشآنی دختر ڪاشت ...
و آن بوسه ڪاری ڪرد تا جوانه امید اندرون دلش شروع به رشد ڪند...
تهیونگ : تو میتونی عشقم ...تو از پسش بر میای ...
جآیون :تهیونگا ...
تهیونگ لبخند تلخی زد و رو به دختر گفت :جآنـــــــ💜ــــم!؟
جآیون :چرا تو چشمات امید رو نمیبینم؟
ڪیم دست دخترڪ رو فشرد و گفت : من به تو ایمان دارم عزیز دلم ...
دڪتر و پرستاران تختی که عشق پسر بر روش دراز ڪشیده بود بردند به سمت اتاق عمل ...
ڪس نمیداند ڪه دختر زنده برمیگردد یا دل پسر را میڪند و میبرد...
۹.۶k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.