P.1
P.1
ویو ا/ت :
خسته از سرکار پاره وقتش برگشت خونه طبق همیشه مامان باباش تو خونه نبودن بخاطر وضع مالی بدشون هر روز به سرکار میرفت کارای مختلفی میکرد پدرش یه قمار باز بود مامانشم خونه های مردمو تمیز میکرد بعد خوردن غذایی که مامانش براش گذاشته بود رفت تو اتاقش خودشو رو تختش انداخت
به سقف خیره شد
ا/ت : تاکی قراره این روال زندگیم ادامه داشته باشه
همش باید کار کنم که پول بدهی بابامو بدم دستشو لای موهاش کرد بزور تا پایین شونه هاش میرسید
الانا بود که پدر مادرش پیداشون بشه
ک درست حدس زد در باز شد ولی صدای آدمای دیگه ای هم میومد
با تعجب رو تخت نشست تا ببینه درست شنیده اما اره درست بود در باز شد مادرش تو چهار چوب در نمایان شد صورتش نگران میزد انگار اتفاقی قرار بود بیفته ا/ت سوالی مامانش رو نگاه کرد وقتی دید چیزی نمیکه خودش حرف زد
ا/ت : اوما چته چیشده
علامت مامان ا/ت : (م/ت)
م/ت : اینو بپوش و سریع بیا پایین
وبدون حرف دیگه ای رفت
ا/ت شک زده به رفتار مامانش لباسو برداشت که دید تقریبا باز صورتی بود
ا/ت : وادفاک این چیه عمرا اینو بپوشم لباسو پرت کرد رفت سمت کمد و درشو باز کرد که با لباسای مشکیش روبه رو شدهمه لباساش از پا مشکی بود یه شلوار کارگو و یه تیشرت مشکی پوشید و بدون هیچ میکاپی رفت بیرون ک با مردای کت شلوار پوش روبه رو شد
یه مرد جذاب بینشون نشسته بود به زور چشماشو از مردی ک داشت براندازش میکرد گرفت دادبه پدرش ک با استرس نگا دخترش میکرد
ا/ت : نمیخوای چیزی بگی
جیمین : پس این دخترتونه
علامت بابای ا/ت :(ب/ت)
ب/ت : بله
ا/ت متوجه نمیشم منظورتون از این کارا چیه دقیقا
جیمین که دید پدر ا/ت چیزی نمیگه خودش لب زد
جیمین : اون تو قمار تورو ازم باخت
ا/ت تو شک بزرگی رفته بود میدونست پدرش عوضیه ولی نه در این حد
ا/ت : چی داری شعر میگه این ها (داد)
ب/ت : د د خت ..
ا/ت : خفه شو مرتیکه اشغال فک کردی من اسباب بازی توام که هر وقت خواستی بدی برم من با اینا جایی نمیرم
بعد تموم کردن این حرفش دستمالی جلو دهنش قرار گرفت و ........
مینجی : میشه بزارمتون تو خماری میشه چند پارتی باشه مثلا درسته گفتم تک پارتی شما چند پارتی حساب کنید 😁
ویو ا/ت :
خسته از سرکار پاره وقتش برگشت خونه طبق همیشه مامان باباش تو خونه نبودن بخاطر وضع مالی بدشون هر روز به سرکار میرفت کارای مختلفی میکرد پدرش یه قمار باز بود مامانشم خونه های مردمو تمیز میکرد بعد خوردن غذایی که مامانش براش گذاشته بود رفت تو اتاقش خودشو رو تختش انداخت
به سقف خیره شد
ا/ت : تاکی قراره این روال زندگیم ادامه داشته باشه
همش باید کار کنم که پول بدهی بابامو بدم دستشو لای موهاش کرد بزور تا پایین شونه هاش میرسید
الانا بود که پدر مادرش پیداشون بشه
ک درست حدس زد در باز شد ولی صدای آدمای دیگه ای هم میومد
با تعجب رو تخت نشست تا ببینه درست شنیده اما اره درست بود در باز شد مادرش تو چهار چوب در نمایان شد صورتش نگران میزد انگار اتفاقی قرار بود بیفته ا/ت سوالی مامانش رو نگاه کرد وقتی دید چیزی نمیکه خودش حرف زد
ا/ت : اوما چته چیشده
علامت مامان ا/ت : (م/ت)
م/ت : اینو بپوش و سریع بیا پایین
وبدون حرف دیگه ای رفت
ا/ت شک زده به رفتار مامانش لباسو برداشت که دید تقریبا باز صورتی بود
ا/ت : وادفاک این چیه عمرا اینو بپوشم لباسو پرت کرد رفت سمت کمد و درشو باز کرد که با لباسای مشکیش روبه رو شدهمه لباساش از پا مشکی بود یه شلوار کارگو و یه تیشرت مشکی پوشید و بدون هیچ میکاپی رفت بیرون ک با مردای کت شلوار پوش روبه رو شد
یه مرد جذاب بینشون نشسته بود به زور چشماشو از مردی ک داشت براندازش میکرد گرفت دادبه پدرش ک با استرس نگا دخترش میکرد
ا/ت : نمیخوای چیزی بگی
جیمین : پس این دخترتونه
علامت بابای ا/ت :(ب/ت)
ب/ت : بله
ا/ت متوجه نمیشم منظورتون از این کارا چیه دقیقا
جیمین که دید پدر ا/ت چیزی نمیگه خودش لب زد
جیمین : اون تو قمار تورو ازم باخت
ا/ت تو شک بزرگی رفته بود میدونست پدرش عوضیه ولی نه در این حد
ا/ت : چی داری شعر میگه این ها (داد)
ب/ت : د د خت ..
ا/ت : خفه شو مرتیکه اشغال فک کردی من اسباب بازی توام که هر وقت خواستی بدی برم من با اینا جایی نمیرم
بعد تموم کردن این حرفش دستمالی جلو دهنش قرار گرفت و ........
مینجی : میشه بزارمتون تو خماری میشه چند پارتی باشه مثلا درسته گفتم تک پارتی شما چند پارتی حساب کنید 😁
۴۲.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.