Vimin
Part 31🖤
مقصد اون ماشینو گیر آوردم...
میدونم کجا رفتن...
+الان تو کجایی؟؟
$من دفتر کارم...
به چند نفر سپردم این کارو انجام دادن...
+همونجا بمون اومدم..
$اوکی
بعد از یه ساعت تهیونگ با موتورش به عمارت افضل میرسه.
خودشو به بادیگاردا معرفی میکنه و بادیگاردا با تعظیم کوتاهی درو براش باز میکنن..
بعد از پنج دقیقه به اتاق افضل میرسه..
+سلام..
$سلام آقای کیم..
+خب میخوام بببینم عمارت اون عنتر کجاس..
افضل صفحه لبتاپو باز میکنه و نشونه میده..
+ادرسشو تو لوکیشن بهم بده..
بدون هیچ حرف دیگه ایی کت چرمی مشکیشو برمیداره و بیرون میره..
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
جیمین پنج روز بود که توی زیرزمین عمارت اون یارو بود و غذای درست حسابی بهش نمیدادن...و هرروز توسط رییس اونجا مورد تجاوز قرار میگرفت...
ویو جیمین:
خسته شدم.. دلم برای جونکوک و ا/ت تنگ شده...
(نمیخواد نگران باشی موچی جونم اونا رو تخت درحال عشق و حالن)
چقدر دیگه باید اینجا بمونم..
continues✌️
یکم کوتاه بود بعدیشو بلند مینویسم..
لایک و کامنت عشقا🙂❤️
راستی بنر فیک عوض شد،نظرتونو بگین
مقصد اون ماشینو گیر آوردم...
میدونم کجا رفتن...
+الان تو کجایی؟؟
$من دفتر کارم...
به چند نفر سپردم این کارو انجام دادن...
+همونجا بمون اومدم..
$اوکی
بعد از یه ساعت تهیونگ با موتورش به عمارت افضل میرسه.
خودشو به بادیگاردا معرفی میکنه و بادیگاردا با تعظیم کوتاهی درو براش باز میکنن..
بعد از پنج دقیقه به اتاق افضل میرسه..
+سلام..
$سلام آقای کیم..
+خب میخوام بببینم عمارت اون عنتر کجاس..
افضل صفحه لبتاپو باز میکنه و نشونه میده..
+ادرسشو تو لوکیشن بهم بده..
بدون هیچ حرف دیگه ایی کت چرمی مشکیشو برمیداره و بیرون میره..
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
جیمین پنج روز بود که توی زیرزمین عمارت اون یارو بود و غذای درست حسابی بهش نمیدادن...و هرروز توسط رییس اونجا مورد تجاوز قرار میگرفت...
ویو جیمین:
خسته شدم.. دلم برای جونکوک و ا/ت تنگ شده...
(نمیخواد نگران باشی موچی جونم اونا رو تخت درحال عشق و حالن)
چقدر دیگه باید اینجا بمونم..
continues✌️
یکم کوتاه بود بعدیشو بلند مینویسم..
لایک و کامنت عشقا🙂❤️
راستی بنر فیک عوض شد،نظرتونو بگین
۷.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.