vimin
Part 29🖤
افضل گوشیو قطع میکنه....
بعد از پنج دقیقه جلو در کشتی میرسه...
ولی تهیونگ اونجا نبود...
زنگ میزنه....
$الو آقای کیم کجایین؟
+همونجا وایسا اومدم..
تهیونگ سوار موتور مشکیش میشه و راه میوفته...( عکسشو میزارم)
بعد از چند دقیقه میرسه..
+سلام..
$سلام
+میخوام همه دوربینای اینجا رو شخصا خودم چک کنم...
$اوکی... ولی میتونم بپرسم براچی؟!
+بردهه فرار کرده...میخوام ببینم کجا رفته...
$بهتون گفتم مراقب باشید...
+خودم نبودم... از دست بادیگاردام فرار کرده.. اگر خودم بودم نمیتونست فرار کنه...
$اوکی دنبالم بیا....
+برو ببینم...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
فلش بک به جیمین و یارو....
منو رو کمر خوابوند و شمع رو روشن کرد...
-چ..ی کار.. میکنی...؟
¢هیشششش....خوشت میاد...
ویو جیمین :
هیچ حس خوبی نداشتم....
ترسیده بودم...
شمعون بالای سینم گرفت و کجش کرد...
چند قطره وسط سینش ریخت که با هر قطره ناله های دورگه و تقریبا دخترونه ایی میکشید که نشون دهنده کیتن بودنش بود...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
$خب آقای کیم.. با این میتونین تصویر دوربین و عقب جلو کنید...
تهیونگ پرید وسط حرفش و گفت
+اوکی... میدونم برو بیرون
افضل با تعظیم کوتاهی از اتاقک زیرزمین خارج شد...
continues✌️
لایک و کامنت...😢❤️
افضل گوشیو قطع میکنه....
بعد از پنج دقیقه جلو در کشتی میرسه...
ولی تهیونگ اونجا نبود...
زنگ میزنه....
$الو آقای کیم کجایین؟
+همونجا وایسا اومدم..
تهیونگ سوار موتور مشکیش میشه و راه میوفته...( عکسشو میزارم)
بعد از چند دقیقه میرسه..
+سلام..
$سلام
+میخوام همه دوربینای اینجا رو شخصا خودم چک کنم...
$اوکی... ولی میتونم بپرسم براچی؟!
+بردهه فرار کرده...میخوام ببینم کجا رفته...
$بهتون گفتم مراقب باشید...
+خودم نبودم... از دست بادیگاردام فرار کرده.. اگر خودم بودم نمیتونست فرار کنه...
$اوکی دنبالم بیا....
+برو ببینم...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
فلش بک به جیمین و یارو....
منو رو کمر خوابوند و شمع رو روشن کرد...
-چ..ی کار.. میکنی...؟
¢هیشششش....خوشت میاد...
ویو جیمین :
هیچ حس خوبی نداشتم....
ترسیده بودم...
شمعون بالای سینم گرفت و کجش کرد...
چند قطره وسط سینش ریخت که با هر قطره ناله های دورگه و تقریبا دخترونه ایی میکشید که نشون دهنده کیتن بودنش بود...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
$خب آقای کیم.. با این میتونین تصویر دوربین و عقب جلو کنید...
تهیونگ پرید وسط حرفش و گفت
+اوکی... میدونم برو بیرون
افضل با تعظیم کوتاهی از اتاقک زیرزمین خارج شد...
continues✌️
لایک و کامنت...😢❤️
۱۰.۲k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.