بابایی
بابایی
(بچها سوجین یه دختر خوشگل و کیوت هستش و خیلی آرومه و رفتارش خوبه اما چون مادرش نیست بی قراری میکنه و رفتارش عوض میشه)
- سوجین بابایی لطفا بیا غذاتو تموم کن
&نمیخوام دوست ندارم
-سوجین منو دیوونه نکن
&نموخام نموخام نموخام (لحن کیوت و بچگونه)
-سوجین یا میای این رو میخوری یا دیگه از کارتون خبری نیست
& نمیخوام کارتونم میبینم(بلند و حرص بچگونه)
-سر من داد نزن یا اینو میخوری یا همین الان تلویزیون رو از برق میکشم
& ( با حرص با پاهای جین ضربه میزنه) اینکارو نمیکنی
-عه باشه پس خودت خواستی (میره و تلویزیون رو از برق میکشه و سیکس رو میزاره جایی که سوجین دستش نرسه)
& روشنش کننن(داد)
-نخیرم تا اون رو تموم نکنی از کارتون خبری نیست
& میگم روشن کن(محکم به شکمش ضربه میزنه)
- (بلندش میکنه و میزارتش بالای کمد) تا وقتی که ندونی باید چطوری رفتار کنی همینجا میمونی
&منو بیار پایین
-نمیارم
&الان خودم میام (خودشو انداخت پایین داشت میوفتاد زمین که جین محکم گرفتش)
-چیکار میکنی سوجین(داد)
& خوب تو منو نزاشتی پایین خودم اومدم
-اخه نگفتی میوفتی چیزیت میشه
&چیزیم نمیشد
- آهان چرا اون وقت
&( ژست قهرمان میگیره و با لحن بامزه و کیوت میگه: من ابر قهرمانم میتونم پرواز کنم
-(از کیوتیش خندم گرفت اما خودمو سریع جمع کردم ) سوجین جان تو نباید همچین کارایی انجام بدی باشه بابایی؟
&نوچ
-(عصبی میزارتش پایین و با داد میگه: بسه دیگه خستم کردی دیگه بابات نیستم میرم بابای یه دختر دیگه بشم
&(از حرف جین ناراحت میشه و با بغض و ترس میگه: بابا جدی نمیگی مگه نه؟
-کاملا جدیم الانم برو گمشو تو اتاقت نمیخوام ببینمت
&بابا تروخدا نرو (بغض و میره سمتش)
ـ مگه نگفتم برو تو اتاقت ( سرش محکم داد میزنی و هلش میده که میخوره به میز و بعدشم میره )
&( خیلی محکم میخوره به میز و اشکش در میاد میره تو اتاقش و شروع میکنه به گریه کردن)
🫶بچها نمیتونم کامنت هارو جواب بدم معذرت میخوام 🫶
(بچها سوجین یه دختر خوشگل و کیوت هستش و خیلی آرومه و رفتارش خوبه اما چون مادرش نیست بی قراری میکنه و رفتارش عوض میشه)
- سوجین بابایی لطفا بیا غذاتو تموم کن
&نمیخوام دوست ندارم
-سوجین منو دیوونه نکن
&نموخام نموخام نموخام (لحن کیوت و بچگونه)
-سوجین یا میای این رو میخوری یا دیگه از کارتون خبری نیست
& نمیخوام کارتونم میبینم(بلند و حرص بچگونه)
-سر من داد نزن یا اینو میخوری یا همین الان تلویزیون رو از برق میکشم
& ( با حرص با پاهای جین ضربه میزنه) اینکارو نمیکنی
-عه باشه پس خودت خواستی (میره و تلویزیون رو از برق میکشه و سیکس رو میزاره جایی که سوجین دستش نرسه)
& روشنش کننن(داد)
-نخیرم تا اون رو تموم نکنی از کارتون خبری نیست
& میگم روشن کن(محکم به شکمش ضربه میزنه)
- (بلندش میکنه و میزارتش بالای کمد) تا وقتی که ندونی باید چطوری رفتار کنی همینجا میمونی
&منو بیار پایین
-نمیارم
&الان خودم میام (خودشو انداخت پایین داشت میوفتاد زمین که جین محکم گرفتش)
-چیکار میکنی سوجین(داد)
& خوب تو منو نزاشتی پایین خودم اومدم
-اخه نگفتی میوفتی چیزیت میشه
&چیزیم نمیشد
- آهان چرا اون وقت
&( ژست قهرمان میگیره و با لحن بامزه و کیوت میگه: من ابر قهرمانم میتونم پرواز کنم
-(از کیوتیش خندم گرفت اما خودمو سریع جمع کردم ) سوجین جان تو نباید همچین کارایی انجام بدی باشه بابایی؟
&نوچ
-(عصبی میزارتش پایین و با داد میگه: بسه دیگه خستم کردی دیگه بابات نیستم میرم بابای یه دختر دیگه بشم
&(از حرف جین ناراحت میشه و با بغض و ترس میگه: بابا جدی نمیگی مگه نه؟
-کاملا جدیم الانم برو گمشو تو اتاقت نمیخوام ببینمت
&بابا تروخدا نرو (بغض و میره سمتش)
ـ مگه نگفتم برو تو اتاقت ( سرش محکم داد میزنی و هلش میده که میخوره به میز و بعدشم میره )
&( خیلی محکم میخوره به میز و اشکش در میاد میره تو اتاقش و شروع میکنه به گریه کردن)
🫶بچها نمیتونم کامنت هارو جواب بدم معذرت میخوام 🫶
- ۱۲.۲k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط