بابایی

بابایی




-بابایی میشه لطفا به خاطر من غذاتو بخوری به خدا من نگرانتم از صبح هیچی نخوردی ضعف می‌کنی ها
&میشه بعدا بخورم
-(زانو می نه تا باهاش هم قد سه و دستاشو میگیره) عشقم چرا نمی‌خوای چیزی بخوری
&خوب راستش من خوشم نمیاد با قاشق و چنگال کار کنم سختمه
-خوب از اولش اینو بهم میگفتی فرسته کوچولو بیا بشین رو صندلی آهان وایسا غذاتو برات گرم کنم
&بابا
-هیس خوب آماده شد وایسا منم بشینم آهان دهنتو باز کن عشقم(بهش غذا میده)
&شما به من میدین
-اره عزیزم
&خیلی ممنونم (ذوق و غذاشو تا ته میخوره)
-آفرین اگه از اولش میگفتی سختته این کارو میکردم
&اما شما از من نپرسیدین چرا غذا نمیخوری
-حق با توعه ببخشید
&حالا میشه تلویزیون رو روشن کنید؟
-البته عزیزم برو بشین روشنش کنم
&چشم
-خوب درستش کردم بشین ببین عشقم
&میشه شما هم بشینین
-من؟
&اوهم
-خیلی خوب باشه (می‌ره میشینه کنار سوجین)
&(سرشو می‌زاره رو پاهاش و انیمیشن رو با ذوق و چشمای قلبی نگاه میکنه)
- خیلی این انیمیشن رو دوست داری نه؟
&اره خیلی
- منم ترو خیلی دوست دارم(سرشو میبوسه)
&( یه صحنه ی خنده دار میاد و می‌خنده )
-(از خنده ی سوجین خنش میگیره ) قربونت برم بابایی که اینقدر شیرینی
& وایی بابایی کجا رو باز گذاشتی که باد میاد خیلی سرده (بدنش می‌لرزه)
-جایی باز نیست دخترم
& پس چرا اینقدر سرده
-نمیدونم خوشگلم وایسا روت پتو بندازم آهان خوب حالا راحت دراز بکش و نگاه کن
&مرسی(دوباره سرشو رو میزاره رو پاهای جین و غرق تماشا میشه)

(چند مین بعد)

ویو جین:

به سوجین نگاه کردم که دیدم مثل فرشته ها خوابش برده بوسه ی آرومی روی موهاش زدم و تلویزیون رو خاموش کردم و آروم بلندش کردم بردم گذاشتمش رو تخت و پتوی کلفتی روش کشیدم و خودمم کنارش دراز کشیدم و اروم تو بغلم کشوندمش و با نوازشش خوابم برد




💓ناراحت نشین که من کامنت هارو جواب نمی‌دم همشون رو میخونم اما نمیتونم جواب بدم ببخشید 💓
دیدگاه ها (۹)

بابایی(صبح)ویو سوجین:با نسیم ملایمی که از پنجره ی نیمه باز ا...

بابایی-خوب عزیزم بلند شو بریم&بابایی جونم-بله &میشه بغلم کنی...

بابایی(بچها حرفهای سوجین بچگونست)ویو جین:هوف اعصابم خورد بود...

بابایی(بچها سوجین یه دختر خوشگل و کیوت هستش و خیلی آرومه و ر...

part18🦋//خونه-نارا خیس آبی برو لباساتو عوض کن بیا پایین برات...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³ دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط