می توانی درد خود را در دل من جا کنی
می توانی درد خود را در دل من جا کنی
وقت دلتنگی هوایت را به چشمم ها کنی
می توانی با نگاه مهربانت بی دریغ
معنی پیدایش یک دوست را معنا کنی
می توانی هرکجای این جهان باشی، ولی
نقش دستِ اولِ ذهنِ مرا ایفا کنی
با صدایت مردگان را زنده کن، چیزی بگو
می توانی گُنگ مادرزاد را گویا کنی
بوسه ام داغ است، دریابش نیفتد از دهان
نوش کن تا سینه ام را مملو از گرما کنی
آرزو ها بر هوا در پشت هم صف بسته اند
می شود فکری به حال این هواپیما کنی
وقت چندانی نمانده گوش هایت خسته شد
کفش هایت جفت آمد می توانی پا کنی
وقت دلتنگی هوایت را به چشمم ها کنی
می توانی با نگاه مهربانت بی دریغ
معنی پیدایش یک دوست را معنا کنی
می توانی هرکجای این جهان باشی، ولی
نقش دستِ اولِ ذهنِ مرا ایفا کنی
با صدایت مردگان را زنده کن، چیزی بگو
می توانی گُنگ مادرزاد را گویا کنی
بوسه ام داغ است، دریابش نیفتد از دهان
نوش کن تا سینه ام را مملو از گرما کنی
آرزو ها بر هوا در پشت هم صف بسته اند
می شود فکری به حال این هواپیما کنی
وقت چندانی نمانده گوش هایت خسته شد
کفش هایت جفت آمد می توانی پا کنی
۴.۸k
۲۴ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.