روزی شوم نقاش عشق پروانه گی را می کشم

روزی شوم نقاش عشق! پروانه گی را می کشم
بر هر دلی یک عشق پاک !دردانه گی را می کشم
مستی نه از می٬ نه شراب ! شب گرد عاشق را ولی
مست از صداقت از وفا ! دیوانه گی را می کشم
بر عهد و پیمانت بمان ! گر بسته ای پیمان عشق
بر عهد و پیمان بشکنان! بیگانه گی را می کشم
مجنون ز لیلا دم زند ! لیلا ز مجنون خوب من
بر عاشقان با وفا ! افسانه گی را می کشم
عشقی که در آن میدهد ! بوی خیانت در زمان
بر عشق نا فرجام من ! ویرانه گی را میکشم
سنگ صبور دردها ! نقاش شد در این غزل
بر قلب خسته از جفا ! غمخانه گی را می کشم...
دیدگاه ها (۱۳)

سین اول ساقی چشمش که مستم کرد ورفتعاشق فارغ ز هرچه بود و هست...

آمدم پیشِ دوچشمانت بمیرم نیستیازشفاے بوسه‌ات‌ حاجت ‌بگیرم نی...

دوستت دارم اگر فاصله ها دور شدهدیدنت چون هیجانِ شبِ ڪنڪور شد...

می توانی درد خود را در دل من جا کنیوقت دلتنگی هوایت را به چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط