jin
لنا:ازت متنفرم چطور تونستی؟ها؟تو قول دادی برشگردونی(با گریه و بلند)
جین: من من گند زدم متاسفم .....اره گند زدم خیلی بد من قول دادم برشگردونم اما..اما نتونستم(با گریه)
لنا: هه واقعا که چقدر راحت!فکر کنم تنها کسی که برات به عنوان دوست مونده بود من بودم اما متاسفم دیگه نه لنایی وجود داره نه میایی!
جین: ....( گریه) میا عروسکم کجا رفتی؟چرا تنهام گذاشتی؟حق من این بود؟مگه من اون و بوسیدم؟ولی عیبی نداره میام پیشت هر جا هم بری میام پیشت!
و بله یک روز کنار قبر دختری جوون جنازه ی پسری رو پیدا کردن،که رفت پیش عشقش و دیگه برنگشت!
ولی حداقلش اینه که این دو زوج بهم رسیدن اما توی دنیایی دیگر!🌗
زندگی غمکده ای بیش نبود!بهر ما جز غم تشویش نبود!🙂
*پایان*
جین: من من گند زدم متاسفم .....اره گند زدم خیلی بد من قول دادم برشگردونم اما..اما نتونستم(با گریه)
لنا: هه واقعا که چقدر راحت!فکر کنم تنها کسی که برات به عنوان دوست مونده بود من بودم اما متاسفم دیگه نه لنایی وجود داره نه میایی!
جین: ....( گریه) میا عروسکم کجا رفتی؟چرا تنهام گذاشتی؟حق من این بود؟مگه من اون و بوسیدم؟ولی عیبی نداره میام پیشت هر جا هم بری میام پیشت!
و بله یک روز کنار قبر دختری جوون جنازه ی پسری رو پیدا کردن،که رفت پیش عشقش و دیگه برنگشت!
ولی حداقلش اینه که این دو زوج بهم رسیدن اما توی دنیایی دیگر!🌗
زندگی غمکده ای بیش نبود!بهر ما جز غم تشویش نبود!🙂
*پایان*
۲۰۸
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.