jin

یجی:به به می بینم جمعتون جمعه اما یک نفر کمه😏
جین:منظورت چیه ؟نگو نگو که کاری با میا کردی؟
یجی: نه فقط وادار به خودکشی کردمش😏
جین و لنا: چ..چی؟
یجی:خب عکس های بوسه مون رو که به اجبار من بود رو براش پست کردم و بهش گفتم بیاد پشت مدرسه تا ما رو ببینه
لنا: وایسا جین تو یجی رو بوسیدی؟(عصبی و ناراحت)
جین: نه نه نه این عوضی منو بوسید
لنا: وای وای نه جین میا! میا! اگه الان دیر شده باشه چی؟ اگه خودکشی کرده باشه چی؟ جین تو رو خدا برشگردون فقط تو می تونی نجاتش بدی!( با گریه)
جین: بهت قول می دم برشگردونم(با بغض)
*فلش یک به زمان حال*
جین:خواهش می کنم میا حداقل به خاطر لنا این کار و نکن( با گریه)
میا:متاسفم جین متاسفم ولی اینو بدون که از ته قلبم عاشقتم(با لبخند غمگین)
...و بوم.....
درسته یک سال و سه ماه و دو روز قبل دختری جوون با تفنگ خودکشی کرد!
دختری که از زندگیش خسته بود و فقط یک امید داشت اما تنها امیدش رو هم از دست داد