شعر دل

شعر دل:


من روزگار غربتم را دوست دارم
این حس و حال و حالتم را دوست دارم

یک عکس کوچک توی جیبِ کیفِ پولم
تنها ترین هم صحبتم را دوست دارم

بر عکس آدم های دل بسته به دنیا
هر تیک و تاکِ ساعتم را دوست دارم

امشب دوباره خاطرت مهمان من بود
مهمانی بی دعوتم را دوست دارم

هر چند باعث می شود هر شب ببارم
اما دل کم طاقتم را دوست دارم

عادت شده این گریه های بی تو، هرچند
می خندی امّا عادتم را دوست_دارم

#سیدتقی_سیدی
دیدگاه ها (۸)

مشتی مفت خور

توزیع گوشت برای شادی روح صدام حسین لعنت اللهتوسط مردم ستمدی...

.🌹 شعر قشنگیه دلم نیومد شما نخونیدخود را به خدا بسپار، وقتی ...

در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفت !باور نمی کردم ! به آسانی د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط