part
part: ⁵⁶
عشق بی رنگ
ا.ت: درد میکنه عایییی.. عاح..
سریع از اتاق رفت بیرون بعد از چند مین با یه دکتر وارد اتاق شد دستش میلرزید..
دکتر دستم رو بخیه زد و باند پیچی کرد و رفت بیرون..
جولیا: متاسفم خانوم..
ا.ت: تقصیر تو نیست.. خودم باید حواسمو جم میکردم..
تهیونگ وارد اتاق شد.. عصبی بود.. موهای جولیا رو گرفت و کوبیدش به دیوار..
ته: مگه نگفتم مواظبش باش؟
سریع بلند شدم و جلوی جولیا وایسادم..
ا.ت: چته تو؟ یه اتفاق بوده تقصیر خودم بوده باید بیشتر دقت میکردم..
ته: هوفففففففففففففففف.. گمشو بیرون..
سریع تعظیم کرد و رفت بیرون.. اخم کردم..
ا.ت: بعدا با جولیا کاری داشته باشی قسم میخورم از این عمارت گورمو گم میکنم!
ته: باشه.. اروم باش..
بغلم کرد و گذاشتم رو تخت.. روم پتو کشید.. موهامو ناز کرد..
ته: یکم بخواب.. خیلی درد داری؟
ا.ت: باش.. یکم میسوزه فقط..
ته: بخوابی دردتو فراموش میکنی..
سرم رو تکون دادمو چشامو بستم.. بعد از چند مین خوابم برد..
پرش زمانی به ³ روز بعد ساعت ⁶ نیم صبح
داشتم به دستم نگاه میکردم که یکی در زد.. اجازه ورود دادم.. دکتر اومد داخل.. تعظیم کرد..
دکتر: خانوم پارک.. وقته کشیدن بخیه هاتونه.. لطفا بشینید رو تخت و دستتون رو بیارید بالا..
نشستم رو تخت و کاری که گفت رو کردم..
دونه دونه بخیه هارو میکشید.. با کشیدن اخریش جیغ ارومی زدم..
دکتر: خب تمومه.. با اجازه تون من میرم..
ا.ت: باش برو..
پاشدم و اماده شدم و لباسامو پوشیدم.. یه میکاپ ملایم کردم.. موهامو بستم.. ادکلنمو زدم.. رفتم پایین.. سوار ون شدم.. به خودم تو گوشیم نگاهی کردم.. بعد از یه ربع رسیدیم.. پیاده شدم.. رفتم تو حیاط مدرسه..
هانول اومد و پرید بغلم..
هانول: دلم واست تنگ شده بود دختر.. خوبی؟ چرا یه هفته نیومدی؟
ا.ت: خوبم... مریض شده بودم..
هانول: عی بابااا.. خوبی الان؟
ا.ت: اوهوم..
دستمو گرفت و رفتیم تو کلاس.. نشستم سر جام..
هانول: من برم سرویس بیام..
ا.ت: باشه..
از کلاس رفت بیرون.. بعد از چند مین سونگیمین و اکیپش اومدن تو کلاس.. اومدن سمتم.. استرس گرفتم..
سونگیمین: خوبی؟ چرا یه هفته غایب بودی؟
ا.ت: خب.. مریض شده بودم..
گوک دو: خوبی الان؟
سوبین: الان بهتری؟
ا.ت: اره.. خوبم..
گوک دو: خوبه..
سونگمین یه شیر کاکائو گذاشت رو میزم و یه چشمک احمقانه زد و رفت نشست سر جاش.. دخترا همشون رفتن سمتش.. کصخلا.. بعد از ¹⁰ مین هانول اومد..نشست رو صندلی که جلوی صندلی من بود.. خواست یه چیزی بگه که با ورود معلم ریاضی برگشت سمت تخته.. معلم مشغول تدریس شد
...........................................................
خانم کانگ: خب.. میخوام یکی رو صدا کنم ببینم خوب یاد گرفته یا نه... خانم.. پارک ا.ت.. بیاین پای تخته و سوال ² رو حل کنید..
چون خوب گوش داده بودم بلد بودم حل کنم.. پاشدم رفتم پای تخته..
عشق بی رنگ
ا.ت: درد میکنه عایییی.. عاح..
سریع از اتاق رفت بیرون بعد از چند مین با یه دکتر وارد اتاق شد دستش میلرزید..
دکتر دستم رو بخیه زد و باند پیچی کرد و رفت بیرون..
جولیا: متاسفم خانوم..
ا.ت: تقصیر تو نیست.. خودم باید حواسمو جم میکردم..
تهیونگ وارد اتاق شد.. عصبی بود.. موهای جولیا رو گرفت و کوبیدش به دیوار..
ته: مگه نگفتم مواظبش باش؟
سریع بلند شدم و جلوی جولیا وایسادم..
ا.ت: چته تو؟ یه اتفاق بوده تقصیر خودم بوده باید بیشتر دقت میکردم..
ته: هوفففففففففففففففف.. گمشو بیرون..
سریع تعظیم کرد و رفت بیرون.. اخم کردم..
ا.ت: بعدا با جولیا کاری داشته باشی قسم میخورم از این عمارت گورمو گم میکنم!
ته: باشه.. اروم باش..
بغلم کرد و گذاشتم رو تخت.. روم پتو کشید.. موهامو ناز کرد..
ته: یکم بخواب.. خیلی درد داری؟
ا.ت: باش.. یکم میسوزه فقط..
ته: بخوابی دردتو فراموش میکنی..
سرم رو تکون دادمو چشامو بستم.. بعد از چند مین خوابم برد..
پرش زمانی به ³ روز بعد ساعت ⁶ نیم صبح
داشتم به دستم نگاه میکردم که یکی در زد.. اجازه ورود دادم.. دکتر اومد داخل.. تعظیم کرد..
دکتر: خانوم پارک.. وقته کشیدن بخیه هاتونه.. لطفا بشینید رو تخت و دستتون رو بیارید بالا..
نشستم رو تخت و کاری که گفت رو کردم..
دونه دونه بخیه هارو میکشید.. با کشیدن اخریش جیغ ارومی زدم..
دکتر: خب تمومه.. با اجازه تون من میرم..
ا.ت: باش برو..
پاشدم و اماده شدم و لباسامو پوشیدم.. یه میکاپ ملایم کردم.. موهامو بستم.. ادکلنمو زدم.. رفتم پایین.. سوار ون شدم.. به خودم تو گوشیم نگاهی کردم.. بعد از یه ربع رسیدیم.. پیاده شدم.. رفتم تو حیاط مدرسه..
هانول اومد و پرید بغلم..
هانول: دلم واست تنگ شده بود دختر.. خوبی؟ چرا یه هفته نیومدی؟
ا.ت: خوبم... مریض شده بودم..
هانول: عی بابااا.. خوبی الان؟
ا.ت: اوهوم..
دستمو گرفت و رفتیم تو کلاس.. نشستم سر جام..
هانول: من برم سرویس بیام..
ا.ت: باشه..
از کلاس رفت بیرون.. بعد از چند مین سونگیمین و اکیپش اومدن تو کلاس.. اومدن سمتم.. استرس گرفتم..
سونگیمین: خوبی؟ چرا یه هفته غایب بودی؟
ا.ت: خب.. مریض شده بودم..
گوک دو: خوبی الان؟
سوبین: الان بهتری؟
ا.ت: اره.. خوبم..
گوک دو: خوبه..
سونگمین یه شیر کاکائو گذاشت رو میزم و یه چشمک احمقانه زد و رفت نشست سر جاش.. دخترا همشون رفتن سمتش.. کصخلا.. بعد از ¹⁰ مین هانول اومد..نشست رو صندلی که جلوی صندلی من بود.. خواست یه چیزی بگه که با ورود معلم ریاضی برگشت سمت تخته.. معلم مشغول تدریس شد
...........................................................
خانم کانگ: خب.. میخوام یکی رو صدا کنم ببینم خوب یاد گرفته یا نه... خانم.. پارک ا.ت.. بیاین پای تخته و سوال ² رو حل کنید..
چون خوب گوش داده بودم بلد بودم حل کنم.. پاشدم رفتم پای تخته..
- ۱۰.۴k
- ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط