صبر کن تا به دلم جیره ی امشب برسد

صبر کن تا به دلم جیره ی امشب برسد
صبر کن تاب من از کف برود تب برسد

صبر کن یاد کنم چشم تو را مست شوم
چون لبم نیست میسر که به آن لب برسد

همه ی عمر دم از یار زدم چون نگذاشت -
عشق، عاقل شوم و یار به یارب برسد

زلف پیچیده بر آن چهره ی تابنده مریز
بد شگون است اگر ماه به عقرب برسد

چشمه ی طبع مرا شعر فشان می خواهی
باید از چشم و لبت فیض، مرتب برسد

قیس شاگرد زرنگی ست، ولی صبر کنید
پای لیلی بگذارید به مکتب برسد!

عجبا عشق، که شد راه زلیخا که ز ننگ
به مقامات عزیزان مقرب برسد

پر شدی از می و از چشم و لبت سر رفته است
دست من کی به تو ای جام لبالب برسد
دیدگاه ها (۴)

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

برای قلب خسته ام تو بهترین بهانه ایپراز دقیقه های خوش، سرود ...

ابری ‍شدم، که آه دلم را دمیده اماین روزها، تمام خودم را چکید...

مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدنبا این همه سخت است دل از چون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط