ابری شدم که آه دلم را دمیده ام

ابری ‍شدم، که آه دلم را دمیده ام
این روزها، تمام خودم را چکیده ام

با چشم های مانده به راهم، پر از نگاه ،
تا دور دستِ پنجره ام، قد کشیده ام

مثل کبوتری، نگرانم که هر غروب
از پشت بام خاطره هایم، پریده ام

این کوچه های خسته ی پاییز چشم هام
من، درد شاخه های درختی تکیده ام

انگار بین خاطره هایم زیادی ام
دلخسته ام، قسم به خدایم بریده ام

بغضی گرفته راه نفس های، بی تو را
از قلب خود، صدای شکستن شنیده ام

اینجا کنار قاب نگاهت، چقدر زود ،
خالی تر از همیشه، به پایان رسیده ام
،
،
،
خالی تر از همیشه، به پایان رسیده ام ...
دیدگاه ها (۶)

صبر کن تا به دلم جیره ی امشب برسد صبر کن تاب من از کف برود ت...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدنبا این همه سخت است دل از چون ...

می‌خواستم که زخم دلت را رفو کنم ...خود را میان بی‌کسی‌ات جست...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖¹⁰

دیدار دوباره.. [END]

بوی الکل و مواد ضد عفونی بینی دختر را میسوزاند. همه جا برای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط