پارت ۱۵
پارت ۱۵
اونم با خنده بغلم کرد اروم به سمت پذیرایی رفت خم شد و منو گزاشت روس مبل وخودشم نشست پیشم
+چیشده که مادمازل اینطوری پریدن بغل من؟ به خاطر گوشیه؟
_وا یعنی من حق ندارم دوست پسرم و بغل کنم؟
+ خب الان بیا بغلم
خودم و چسبوندم بهش و سرم و گزاشتم روی سینش که تونستم ضربان قلبشو حس کنم واقعا تند میزد
دستاش و دورم حلقه کرد و یه بوسه روی موهام زد لبخندی زدم و خودم و بیشتر بهش چسبوندم
_ راستی میتونم به دوستم زنگ بزنم؟
+به کدوم ؟
_یونا
+خیله خب باشه ولی هیچی نگو که کجایی چون الان همه مشکوک آن
_باشهههه مرسی عشقممم
و یه بوس محکم گزاشتم روی گونش و به سمت اتاق هجوم بردم گوشی رو برداشتم وبه شماره ای که به اسم یونا سیو کرده بودم زنگ زدم با صدای ظریفش که پیچید توی گوشم لبخندی زدم و گفتم
_حالت چطوره بیبیم؟
× وانیااااا دختره ی سلیطه کدوم گوری رفتی هاا هممونو آواره ی خودت کردی حالم ازت بهم میخوره واقعا که کاش زودتر میفهمیدم تو یه هرزه بیش نیستی با چه رویی به من زنگ زدی هاا
نمیدونستم چی بگم انگار لال شده بودم فقط گوش میکردم
×هه چیه لال شدی ها آخرشم کار خودت و کردی با اون پسره ی هرزه تر از خودت فرار کردی؟ حالم از تو و اون یونگی آشغال بهم میخوره لیاقتت امون زیرخواب بودن برای همون پسره است
و مکالمه رو به آخرش رسوند
گوشی از دستم افتاد روی زمین احساس کردم صورتم خیسه که وقتی دستم و کشیدم روی صورتم مطمئن شدم روی زانو هام افتادم زمین و شروع کردم به گریه کردن و داد زدن که یه دفعه در باز شد و یونگی اومد داخل
اونم با خنده بغلم کرد اروم به سمت پذیرایی رفت خم شد و منو گزاشت روس مبل وخودشم نشست پیشم
+چیشده که مادمازل اینطوری پریدن بغل من؟ به خاطر گوشیه؟
_وا یعنی من حق ندارم دوست پسرم و بغل کنم؟
+ خب الان بیا بغلم
خودم و چسبوندم بهش و سرم و گزاشتم روی سینش که تونستم ضربان قلبشو حس کنم واقعا تند میزد
دستاش و دورم حلقه کرد و یه بوسه روی موهام زد لبخندی زدم و خودم و بیشتر بهش چسبوندم
_ راستی میتونم به دوستم زنگ بزنم؟
+به کدوم ؟
_یونا
+خیله خب باشه ولی هیچی نگو که کجایی چون الان همه مشکوک آن
_باشهههه مرسی عشقممم
و یه بوس محکم گزاشتم روی گونش و به سمت اتاق هجوم بردم گوشی رو برداشتم وبه شماره ای که به اسم یونا سیو کرده بودم زنگ زدم با صدای ظریفش که پیچید توی گوشم لبخندی زدم و گفتم
_حالت چطوره بیبیم؟
× وانیااااا دختره ی سلیطه کدوم گوری رفتی هاا هممونو آواره ی خودت کردی حالم ازت بهم میخوره واقعا که کاش زودتر میفهمیدم تو یه هرزه بیش نیستی با چه رویی به من زنگ زدی هاا
نمیدونستم چی بگم انگار لال شده بودم فقط گوش میکردم
×هه چیه لال شدی ها آخرشم کار خودت و کردی با اون پسره ی هرزه تر از خودت فرار کردی؟ حالم از تو و اون یونگی آشغال بهم میخوره لیاقتت امون زیرخواب بودن برای همون پسره است
و مکالمه رو به آخرش رسوند
گوشی از دستم افتاد روی زمین احساس کردم صورتم خیسه که وقتی دستم و کشیدم روی صورتم مطمئن شدم روی زانو هام افتادم زمین و شروع کردم به گریه کردن و داد زدن که یه دفعه در باز شد و یونگی اومد داخل
۴.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.