عشق بی پایان/پارت1/فن فیک از سانو مانجیرو
از زبان نویسنده:
دخترک نگاهی به خودش کرد بلخره بعد یک ساعت آماده شد.
دخترک کیفش را برداشت و از در اتاق رفت بیرون و با صدای یکم بلند گفت:مامانی من رفتم فلن. مادرش که داشت صبحانه آماده می کرد گفت:ولی چیزی نخوردی و اگه الان دوباره غذا نخوری مثل اون دفعه حالت تو مدرسه بد میشه . دخترک تک خنده ای کرد و گفت:نگران نباش مامان با خودم شیر توت فرنگی میبرم تو راه میخورم. مادرش سر تکان دادو دخترک لبخند زد و کفشش را پوشید و از در خانه رفت بیرون و قدم زنان به سوی مدرسه حرکت کرد.
در راه مدرسه:
دخترک نزدیکای مدرسه اش بود که ناگهان صدایی توجهش را جلب کرد از توی یک پارک میومد . از اینجایی که دخترک خیلی کنجکاو بود که این صدای داد و فریاد چیه رفت و یک جا قائم شد و با چیزی که دید لکنت زبان گرفت درسته...
____________________________________________________________
و تمام شد خوب دیگه این پارت جدید از فن فیک جدید . فلن باییی
دخترک نگاهی به خودش کرد بلخره بعد یک ساعت آماده شد.
دخترک کیفش را برداشت و از در اتاق رفت بیرون و با صدای یکم بلند گفت:مامانی من رفتم فلن. مادرش که داشت صبحانه آماده می کرد گفت:ولی چیزی نخوردی و اگه الان دوباره غذا نخوری مثل اون دفعه حالت تو مدرسه بد میشه . دخترک تک خنده ای کرد و گفت:نگران نباش مامان با خودم شیر توت فرنگی میبرم تو راه میخورم. مادرش سر تکان دادو دخترک لبخند زد و کفشش را پوشید و از در خانه رفت بیرون و قدم زنان به سوی مدرسه حرکت کرد.
در راه مدرسه:
دخترک نزدیکای مدرسه اش بود که ناگهان صدایی توجهش را جلب کرد از توی یک پارک میومد . از اینجایی که دخترک خیلی کنجکاو بود که این صدای داد و فریاد چیه رفت و یک جا قائم شد و با چیزی که دید لکنت زبان گرفت درسته...
____________________________________________________________
و تمام شد خوب دیگه این پارت جدید از فن فیک جدید . فلن باییی
۳.۸k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.