p:¹¹
p:¹¹
ته:واقعا زندگی سختی داشتی
ا.ت:اوهوم....حالا تو زندگیت رو بگو
ته:من کار خواصی تو زندگیم نکردم
نه پدر مادرم بهم گیر میدادن تا وار بزرگی کردم
ا.ت:اوهوم باشع
[چند روز بعد]
بازم با صورتی عرق کرده چشمانی قرمز شده دستانی لرزان از خواب پرید بازم بازم بازم تکرار اون خواب خوابی که هرروز ترس بیشترش از هم خونش میشد
آب ولرمی که کنار تختش بود رو یه نفس سر کشیدو دوباره سر به بالشت گذاشتو پتو را تا گردنش بالا کشید چشمانش را روی هم گذاشت تا به خوابی عمیق فرو رفت
برای بار دوم چشمانش رو باز کرد یک ساعتی میگذشت از زمانی که از خواب پریده بود تو حالت خواب و بیداری صدا هایی میشنید آخه ۶صبح کی داره با تلفن حرف میزنه
پتو رو کنار گذاشت و به سمت در اتاق رفت درا اروم باز کردو
و وارد راهرو شد اتاق تهیونگ دقیقه روبهروش بود طرف در اتاقش رفت و خواست درو باز کنه
ولی با کلماتی که جمله ساخته بودن خشک شده سر جاش وایساده بود............
بچه ها این فیکو تو سه چهار پارت تمام کنم یا طولانیش کنم
بعد این میخوام یه فیک تخیلی هیجانی از کوک بنویسم
لایکوکامنتیادتوننره
ته:واقعا زندگی سختی داشتی
ا.ت:اوهوم....حالا تو زندگیت رو بگو
ته:من کار خواصی تو زندگیم نکردم
نه پدر مادرم بهم گیر میدادن تا وار بزرگی کردم
ا.ت:اوهوم باشع
[چند روز بعد]
بازم با صورتی عرق کرده چشمانی قرمز شده دستانی لرزان از خواب پرید بازم بازم بازم تکرار اون خواب خوابی که هرروز ترس بیشترش از هم خونش میشد
آب ولرمی که کنار تختش بود رو یه نفس سر کشیدو دوباره سر به بالشت گذاشتو پتو را تا گردنش بالا کشید چشمانش را روی هم گذاشت تا به خوابی عمیق فرو رفت
برای بار دوم چشمانش رو باز کرد یک ساعتی میگذشت از زمانی که از خواب پریده بود تو حالت خواب و بیداری صدا هایی میشنید آخه ۶صبح کی داره با تلفن حرف میزنه
پتو رو کنار گذاشت و به سمت در اتاق رفت درا اروم باز کردو
و وارد راهرو شد اتاق تهیونگ دقیقه روبهروش بود طرف در اتاقش رفت و خواست درو باز کنه
ولی با کلماتی که جمله ساخته بودن خشک شده سر جاش وایساده بود............
بچه ها این فیکو تو سه چهار پارت تمام کنم یا طولانیش کنم
بعد این میخوام یه فیک تخیلی هیجانی از کوک بنویسم
لایکوکامنتیادتوننره
۶.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.