نگاهش به بیرون میخ شده بود .....
نگاهش به بیرون میخ شده بود .....
به درخت کهنه مجنون ،
پس عشق این بود ؟
همه چیرو شکسته و فرتوت میکرد ؟
پس برای همین اسم این بید مجنونه ؟
- افکار زیادی در سر داشتن ، انگار حال که در اتاقی حبس و دم و بازدمش قابل شمارش بود میتوانست تشابه زیادی میان خودش و آن بید مجنون کهنه بیابد ...
تشابه هایی به مثال اسمش
هردو را ملت ( مجنون ) مینامیدند
هردو کهنه و فرتوت به نظر می آمدن
انگار خاطرات توهمی بیش نبود
مگر نه آن مو نقره ای بلند قامتی که در ذهن داشت
هیچ گاه اورا درون یه چهار دیواری محبوس نمیساخت ...
کاش توهم را میشد لمس کرد
کاش میشد ...
و آن وقت شاید میشد گفت خاطرات را لمس کره است !
به درخت کهنه مجنون ،
پس عشق این بود ؟
همه چیرو شکسته و فرتوت میکرد ؟
پس برای همین اسم این بید مجنونه ؟
- افکار زیادی در سر داشتن ، انگار حال که در اتاقی حبس و دم و بازدمش قابل شمارش بود میتوانست تشابه زیادی میان خودش و آن بید مجنون کهنه بیابد ...
تشابه هایی به مثال اسمش
هردو را ملت ( مجنون ) مینامیدند
هردو کهنه و فرتوت به نظر می آمدن
انگار خاطرات توهمی بیش نبود
مگر نه آن مو نقره ای بلند قامتی که در ذهن داشت
هیچ گاه اورا درون یه چهار دیواری محبوس نمیساخت ...
کاش توهم را میشد لمس کرد
کاش میشد ...
و آن وقت شاید میشد گفت خاطرات را لمس کره است !
۱.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.