پاشدم ساعتو نگاه کردموای چقدر خوابیدم
پاشدم ساعتو نگاه کردموای چقدر خوابیدم
تو عمارت سکوت بود رفتم اتاق بچه ها
دیدم هیون رو زمین خابش برده بچه ها هم بغلش خوابیدن
+کیوت
+هیون هیون
_هوم
+پاشو کمر درد میگیری
_بزار بخوابم
+نه پاشو
بچه هارو گذاشتم رو تختشون از دست هیون گرفتم و سعی کردم
بلندش کنم
اما افتادم روش
فاصله لبامو نیم سانت بود
+هیون
__باشه باشه پامیشم
من پاشدم هیون بلند شد
_بیا بریم غذا بخوریم
+میگم تو چرا خدمتکار نداری
_نیازی ندارم خودم کارامو میکنم
+پس اشپزیت خوبه؟
_باید تو بگه😅
+او امیدوارم مسموم نشم
_نه نه 🤣
+😂
هیون مشغول آشپزی شد منم یکم حیاط گشتم
کلی گل خوشگل بودن
یه گل رز بزرگ دورش یه محافظ بود که نوشته بود لیا
اومدم داخل گفتم.....
تو عمارت سکوت بود رفتم اتاق بچه ها
دیدم هیون رو زمین خابش برده بچه ها هم بغلش خوابیدن
+کیوت
+هیون هیون
_هوم
+پاشو کمر درد میگیری
_بزار بخوابم
+نه پاشو
بچه هارو گذاشتم رو تختشون از دست هیون گرفتم و سعی کردم
بلندش کنم
اما افتادم روش
فاصله لبامو نیم سانت بود
+هیون
__باشه باشه پامیشم
من پاشدم هیون بلند شد
_بیا بریم غذا بخوریم
+میگم تو چرا خدمتکار نداری
_نیازی ندارم خودم کارامو میکنم
+پس اشپزیت خوبه؟
_باید تو بگه😅
+او امیدوارم مسموم نشم
_نه نه 🤣
+😂
هیون مشغول آشپزی شد منم یکم حیاط گشتم
کلی گل خوشگل بودن
یه گل رز بزرگ دورش یه محافظ بود که نوشته بود لیا
اومدم داخل گفتم.....
۱۰.۱k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.