☆تکپارتی جونگ کوک☆
☆تکپارتی جونگ کوک☆
وقتی که شیرموزش رو میخوای بخوری
گشنم شده بود رفتم سر یخجال دوتا طبقش فقط شیرموز های کوک بود
با خودم گفتم کوک که نمیفهمه یکیشو خوردم خیلی اروم یکیشونو برداشتم که نفهمه و در یخجالو بستم که کوک پشتش ظاهر شد
هنی کشیدم و سریع شیرموز رو پشتم قایم کردم
ات:کو۰۰۰کوک اینجا۰۰چیکار میکنی(لبخند ضایع)
اومد جلو جوری که سرمو داشت میرفت تو سینه هاش دستشو گذاشت رو کمرمو برد سمت دستمو شیرموز رو برداشت
اوه شت فاتحم خوندس
کوک:این دست تو چیکار میکنه؟
ات:من؟کی؟کجا؟
کوک:پس دست میزنی به چیزایی که باهاش زندگی میکنم(چی گفتم)
ات:نه من فقط۰۰۰
کوک:تو فقط۰۰۰
ات:فقط۰۰۰فقط میخواستم برات بیارم که بخوری(سریع گفت)
کوک:اوووو مرسی دفعه بعدی نمیخواد بیاری خودم میارم
بعدم رفت نفس راحتی کشیدم
بعد چند دقیقه خبری ازش نشد فهمیدم رفته تو اتاق کار فرصت خوبی بود رفتم دوبار سر یخجال شیرموز برداشت و محکم درو بستم ولی کوک نبود خوشحال شدم سریع دویدم رفتم تو اتاقم و رفتم تو کمد لباسام قایم شدم و اون شیرموز رو خوردم
☆ات به شیرموز خود رسید پایان🗿☆
وقتی که شیرموزش رو میخوای بخوری
گشنم شده بود رفتم سر یخجال دوتا طبقش فقط شیرموز های کوک بود
با خودم گفتم کوک که نمیفهمه یکیشو خوردم خیلی اروم یکیشونو برداشتم که نفهمه و در یخجالو بستم که کوک پشتش ظاهر شد
هنی کشیدم و سریع شیرموز رو پشتم قایم کردم
ات:کو۰۰۰کوک اینجا۰۰چیکار میکنی(لبخند ضایع)
اومد جلو جوری که سرمو داشت میرفت تو سینه هاش دستشو گذاشت رو کمرمو برد سمت دستمو شیرموز رو برداشت
اوه شت فاتحم خوندس
کوک:این دست تو چیکار میکنه؟
ات:من؟کی؟کجا؟
کوک:پس دست میزنی به چیزایی که باهاش زندگی میکنم(چی گفتم)
ات:نه من فقط۰۰۰
کوک:تو فقط۰۰۰
ات:فقط۰۰۰فقط میخواستم برات بیارم که بخوری(سریع گفت)
کوک:اوووو مرسی دفعه بعدی نمیخواد بیاری خودم میارم
بعدم رفت نفس راحتی کشیدم
بعد چند دقیقه خبری ازش نشد فهمیدم رفته تو اتاق کار فرصت خوبی بود رفتم دوبار سر یخجال شیرموز برداشت و محکم درو بستم ولی کوک نبود خوشحال شدم سریع دویدم رفتم تو اتاقم و رفتم تو کمد لباسام قایم شدم و اون شیرموز رو خوردم
☆ات به شیرموز خود رسید پایان🗿☆
۴.۶k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.