دنیا تو !
پارت : بیستم
یک ماه بعد
ته : امشب بهشون بگیم ؟
جنی : باش امشب می گیم
جنی ویو
استرس داشتم نمی دونم چرا شب شد همه داشتن باهم دیگ حرف می زدن من ته ام بهشون اضافه شدیم
ته : میگم که
ایو : جانم چی شد پسرم ؟
ته : می خواستم یک موزه جدیدی درمیان بگزارم باهات اون
جین : چه اتفاقاتی افتاد!
ته : من جنی بهم علاقه داریم
جیسو : چی ؟
ایو : این امکان ندارع
جنی : چرا ؟
جین : قرار نیست که شما ها باهم رابطه داشت باشید !
ته : اما چرا
ایو : شما تو قطب مخالف همین روشنی تاریکی
سیاه سفید باهم بوده شما برای مردم دو سرزمین بد شما این علاقه رو همین الان باید تموم کنید
ته : مادر نمیشه ک
شوگا : تهیونگ. تو قرار با دختر بزرگ ترین تاجر ازدواج کنی
تهیونگ : چی اما
جین : دیگ کافی !
ته جنی از اون جا میان بیرون
جنی : چی کار کنیم
ته : من بازم تلاش می کنم
جنی ویو حدود دوروزه می گذاره ولی هیچ اتفاقی نیفتاده و اونا اصل به این رابطه راضی نمی شن نشسته بودم روی زمین به دیوار تکیه داد بودم صدای در اومد
جین : میشه بیام تو ؟
جنی : بیا
بابا اومد پیش من نشسته نگاهی به حال آشفته ام کرد
جین : راست شو به خوای همیشه می ترسیدم عاشق آدم اشتباه بشی و الان تو عاشق کسی شدی که دقیقاً نقطه مخالف تو شماها نباید بهم علاقه پیدا می کردید ولی ...
الان دیر نشد می دونم تو بزرگ شدی دخترم می دونم آدم قوی هستی پیس از تو خواهشی دارم
جنی : چی
جین : برو به تهیونگ بگو که دیگ تلاش نکن بگو که برو ازدواج کنه این باعث خوشبختی تو اون و مردم میشه جنی
جنی : اما من دوست اش دارم
جین : نگاه غمگینی کرد بهش گفت ارع می فهمم ولی اگر دوست اش داری کاری کن خوشبختی شو ببینی
جنی : میشه تنها باشم باید فکر کنم
جین بوسه ای به شر دختر کوچولو اش زد و گفت : امید وارم تصمیم درست بگیری
جنی بعد رفتن بابا زدم زیر گریه صدای حق حق ام کل اتاق ورداشت بود اخع چرا من چرا نمیتونم با کسی ک عاشق شم وقت بگذرانم
دوروز بد
جنی رفتم سمت اتاق پدر ام
جنی : سلام
جین : سلام گلم
جنی : تصمیم گرفتم
جین : چ خوب ؟
جنی : من میریم کاری می کنم تهیونگ ازدواج کن ولی بعدش باید بگذارید برم زمین
جین : چی ؟
جنی : می خوام برم زمین
جین : باش عزیزم
جنی : خداحافظ
جنی رفت دم اتاق تهیونگ
جنی : منم می تونم بیام تو
ته ::بیا تو !
جنی : تهیونگ میای امشب بریم لب دریا ؟
ته : دریا ؟
جنی : ارع !
ته : باش
جنی : پس ساعت ده بیرون قصر منتظر تو یک چشمک زدم اومدم بیرون شاید اخیرن بار های باش که می تونم تهیونگ عزیزم صدا کنم با گفتن این حرف اشکام سرازیر شد یاد گرفته بودم بی صدا گریه کنم !
بی_تی_اس #ارمی #جین #جیمین #جیهوپ #جیسو #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #بلک_پینک #لیسا #رزی #جنی #استری_کیدز #فیلیکس #لی_مین_هو #تی_اکس_تییک_گومیهو_هم_اتاقی_من_است #روباه_نه_دم #زیبای_حقیقی #دربهار_دوردستها #وینچزو #رقص #کمدی #طنز #درام #عاشقانه #غمگین #درماتیک
یک ماه بعد
ته : امشب بهشون بگیم ؟
جنی : باش امشب می گیم
جنی ویو
استرس داشتم نمی دونم چرا شب شد همه داشتن باهم دیگ حرف می زدن من ته ام بهشون اضافه شدیم
ته : میگم که
ایو : جانم چی شد پسرم ؟
ته : می خواستم یک موزه جدیدی درمیان بگزارم باهات اون
جین : چه اتفاقاتی افتاد!
ته : من جنی بهم علاقه داریم
جیسو : چی ؟
ایو : این امکان ندارع
جنی : چرا ؟
جین : قرار نیست که شما ها باهم رابطه داشت باشید !
ته : اما چرا
ایو : شما تو قطب مخالف همین روشنی تاریکی
سیاه سفید باهم بوده شما برای مردم دو سرزمین بد شما این علاقه رو همین الان باید تموم کنید
ته : مادر نمیشه ک
شوگا : تهیونگ. تو قرار با دختر بزرگ ترین تاجر ازدواج کنی
تهیونگ : چی اما
جین : دیگ کافی !
ته جنی از اون جا میان بیرون
جنی : چی کار کنیم
ته : من بازم تلاش می کنم
جنی ویو حدود دوروزه می گذاره ولی هیچ اتفاقی نیفتاده و اونا اصل به این رابطه راضی نمی شن نشسته بودم روی زمین به دیوار تکیه داد بودم صدای در اومد
جین : میشه بیام تو ؟
جنی : بیا
بابا اومد پیش من نشسته نگاهی به حال آشفته ام کرد
جین : راست شو به خوای همیشه می ترسیدم عاشق آدم اشتباه بشی و الان تو عاشق کسی شدی که دقیقاً نقطه مخالف تو شماها نباید بهم علاقه پیدا می کردید ولی ...
الان دیر نشد می دونم تو بزرگ شدی دخترم می دونم آدم قوی هستی پیس از تو خواهشی دارم
جنی : چی
جین : برو به تهیونگ بگو که دیگ تلاش نکن بگو که برو ازدواج کنه این باعث خوشبختی تو اون و مردم میشه جنی
جنی : اما من دوست اش دارم
جین : نگاه غمگینی کرد بهش گفت ارع می فهمم ولی اگر دوست اش داری کاری کن خوشبختی شو ببینی
جنی : میشه تنها باشم باید فکر کنم
جین بوسه ای به شر دختر کوچولو اش زد و گفت : امید وارم تصمیم درست بگیری
جنی بعد رفتن بابا زدم زیر گریه صدای حق حق ام کل اتاق ورداشت بود اخع چرا من چرا نمیتونم با کسی ک عاشق شم وقت بگذرانم
دوروز بد
جنی رفتم سمت اتاق پدر ام
جنی : سلام
جین : سلام گلم
جنی : تصمیم گرفتم
جین : چ خوب ؟
جنی : من میریم کاری می کنم تهیونگ ازدواج کن ولی بعدش باید بگذارید برم زمین
جین : چی ؟
جنی : می خوام برم زمین
جین : باش عزیزم
جنی : خداحافظ
جنی رفت دم اتاق تهیونگ
جنی : منم می تونم بیام تو
ته ::بیا تو !
جنی : تهیونگ میای امشب بریم لب دریا ؟
ته : دریا ؟
جنی : ارع !
ته : باش
جنی : پس ساعت ده بیرون قصر منتظر تو یک چشمک زدم اومدم بیرون شاید اخیرن بار های باش که می تونم تهیونگ عزیزم صدا کنم با گفتن این حرف اشکام سرازیر شد یاد گرفته بودم بی صدا گریه کنم !
بی_تی_اس #ارمی #جین #جیمین #جیهوپ #جیسو #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #بلک_پینک #لیسا #رزی #جنی #استری_کیدز #فیلیکس #لی_مین_هو #تی_اکس_تییک_گومیهو_هم_اتاقی_من_است #روباه_نه_دم #زیبای_حقیقی #دربهار_دوردستها #وینچزو #رقص #کمدی #طنز #درام #عاشقانه #غمگین #درماتیک
۱۳.۷k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.