دنیا تو !
پارت : نوزدهم
شوگا : بقیه حرف هاتون تو قصر بزنید
رزی : بابا چقدر خشن ای
شوگا : به خدا چند روز نبودین راحت بودیم
رفتن قصر
جین : امروز استراحت کنید فردا باید بریم سرزمین آتش
بچه ها : چشم
جنی ویو
رفتم تو اتاقم در بستم لباس عوض کردم دراز کشیدم ک صدای دار آمد با صورت کیوت ته مواجه شدم
جنی : اینجا چی کار می کنی ؟
ته : دلم بغل می خواست
جنی : بیا اینجا تو از کی تا حالا آنقدر لوس شدی ؟
ته : شماهم کارت گیر ما میوفته
ته رفت پیش جنی دراز کشید بغلش کرد از پشت
جنی : اگر کسی بفهمه چی ؟
ته : هیچی !
جنی : ته جدی ام
ته : خوب واقع هیچ اتفاق خاصی نمی یوافته ما بهم علاقه داریم قرار می زاریم مثل لیسا کوک
جنی : تو داستان کوک لیسا می دونی ؟
ته : ارع
جنی : کوک به من نگفت از زبان لیسا شنیدم عنتر
ته : حتماً روش نشد
جنی : شاید
ته : کی به هم بگیم ؟
جنی : وقتی این داستان تموم شد
ته : باش پس تا اون موقع صبر می کنم
جنی : اوم
فردا صبح سر میز صبحانه
جنی : نقشه چی ؟
جین : ما اون رو برای مبارزه دعوت کردیم و گفتیم ام.
اگر نیاد آدم ترسویی
جنی : اگر نیاد ؟
جین: اون خیلی مغرور میاد
رزی : هرچقدر ام مغرور باشه آنقدر خرع ک جون شو کف دستش بزار بیاد ؟
شوگا : اگر نیومد نقشه b عملی می کنیم
کوک : نقشه b چی ؟
جین : ما به اون حمله می کنیم
کوک :آها
فرمانده: عالیجناب کسی رو که سرزمین آتش فرستاد بودید آمد
جین : خوب چی شد
فرمانده : پادشاه نامجون گفته که ساعت شیش وسط جنگل اسرار
جین : باش می تونی بری
شوگا : می دونستم
ایو : باید برای ساعت شیش آماده باشید
بچه ها: بلع
جنی : من عجیب دلم شور میزنه
کوک : نگران نباش
جنی : اوک
ساعت شیش همه در جنگل اسرار منتظر نامجون
جیمین: چرا نیومد ؟
شوگا : صبر کنید
نامی : به به پادشاهان جم سون جم
جین : خیلی وقت از وقتی ک هم دیدیم می گذاره
نامی : می خوای بگی دلت برام تنگ شد خنده داره
شوگا : چرا باید دل مون برای همچین آدمی تنگ ش ؟
نامی : ناراحت شدم ولی اشکال ندارع بیبین بچه هاتون چ بزرگ شدن
شوگا : همون قدر تو پیر شدی
نامی : روبه جنی اون باید دختر جین باشه درسته ؟
جین : ارع دخترم مشکلی داری ؟
نامی : یادت تولد اش چ روز شومی بود
جین : دهنت ببیند
نامی : چی از این ک همه بلا ها سر زیر دخترت باشه می ترسی ؟ البته پدر دیگ حقم داری البته دخترت زیبا تر و جذاب تر از چیزی هست ک فکر می کردم
جین: خفه شو
نامی : بهش نگفتی اون تو روز شومی به دنیا اومد ؟
جنی : چرا گفته خیلی کامل ام گفته ولی مطمئنم وجود تو باعث اون شومی شد و من با کشتن تو اون شومی از بین می برم
نامی : دختر شجاعی هستی شاهدخت ولی متاسفم من با آدم های شجاع حال نمی کنم و مطمئن باش من تو رو از بین می برم
جنی : شاید فکر کنی قدرت اصلی تو ای ولی اشتباه فکر کردی اینجا منم ک قدرت اصل ام
جنی اون شمشیری که درونش الکتریک وجود داره و از زمین خریده رو در میاره و به سمت اش حمله می کن
در حال مبارزه
نامی : دختر کوچولو فکر کردی می تونی من شکست بدی ؟
جنی : فکر نکردم مطمئنم
نامی : خیلی پروای
نامی این حرف میزن با شمشیر اش دست جنی می بر
جنی از درد آخی میگ و مبارزه رو به پایان می رسونه
همون موقع جیمین کوک تهیونگ و لیسا رزی حمله می کنند
ایو جیسو جنی بغل می کنند از فضای مبارزه دور می کنند
تهیونگ نامی از پشت می گیره و جیمین شمشیر به قلب اون فرو می کنه و شیاطین از وجود اون بیرون میان و نامی به حالت اولش بر می گرده
جین : کافی
جیمین : اما
شوگا: اون شیطان از روح اون خارج شد نیازی نیست به اون صدمه بزنید
در قصر
جین : دخترم حالت خوب ؟
جنی : آره خیلی مهم نیست
رزی : درد می کنه ؟
جنی : نه بابا
جیسو : دختره خر گاو
جنی : چرا ؟
جیسو : خودت تنهایی مبارزه کردی ببین چ وضعی برای خودت درست کردی
جنی : اخع خیلی داشت زر می زد رفت بود رو مغزم
بی_تی_اس #ارمی #جین #جیمین #جیهوپ #جیسو #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #بلک_پینک #لیسا #رزی #جنی #استری_کیدز #فیلیکس #لی_مین_هو #تی_اکس_تییک_گومیهو_هم_اتاقی_من_است #روباه_نه_دم #زیبای_حقیقی #دربهار_دوردستها #وینچزو #رقص #کمدی #طنز #درام #عاشقانه #غمگین #درماتیک
شوگا : بقیه حرف هاتون تو قصر بزنید
رزی : بابا چقدر خشن ای
شوگا : به خدا چند روز نبودین راحت بودیم
رفتن قصر
جین : امروز استراحت کنید فردا باید بریم سرزمین آتش
بچه ها : چشم
جنی ویو
رفتم تو اتاقم در بستم لباس عوض کردم دراز کشیدم ک صدای دار آمد با صورت کیوت ته مواجه شدم
جنی : اینجا چی کار می کنی ؟
ته : دلم بغل می خواست
جنی : بیا اینجا تو از کی تا حالا آنقدر لوس شدی ؟
ته : شماهم کارت گیر ما میوفته
ته رفت پیش جنی دراز کشید بغلش کرد از پشت
جنی : اگر کسی بفهمه چی ؟
ته : هیچی !
جنی : ته جدی ام
ته : خوب واقع هیچ اتفاق خاصی نمی یوافته ما بهم علاقه داریم قرار می زاریم مثل لیسا کوک
جنی : تو داستان کوک لیسا می دونی ؟
ته : ارع
جنی : کوک به من نگفت از زبان لیسا شنیدم عنتر
ته : حتماً روش نشد
جنی : شاید
ته : کی به هم بگیم ؟
جنی : وقتی این داستان تموم شد
ته : باش پس تا اون موقع صبر می کنم
جنی : اوم
فردا صبح سر میز صبحانه
جنی : نقشه چی ؟
جین : ما اون رو برای مبارزه دعوت کردیم و گفتیم ام.
اگر نیاد آدم ترسویی
جنی : اگر نیاد ؟
جین: اون خیلی مغرور میاد
رزی : هرچقدر ام مغرور باشه آنقدر خرع ک جون شو کف دستش بزار بیاد ؟
شوگا : اگر نیومد نقشه b عملی می کنیم
کوک : نقشه b چی ؟
جین : ما به اون حمله می کنیم
کوک :آها
فرمانده: عالیجناب کسی رو که سرزمین آتش فرستاد بودید آمد
جین : خوب چی شد
فرمانده : پادشاه نامجون گفته که ساعت شیش وسط جنگل اسرار
جین : باش می تونی بری
شوگا : می دونستم
ایو : باید برای ساعت شیش آماده باشید
بچه ها: بلع
جنی : من عجیب دلم شور میزنه
کوک : نگران نباش
جنی : اوک
ساعت شیش همه در جنگل اسرار منتظر نامجون
جیمین: چرا نیومد ؟
شوگا : صبر کنید
نامی : به به پادشاهان جم سون جم
جین : خیلی وقت از وقتی ک هم دیدیم می گذاره
نامی : می خوای بگی دلت برام تنگ شد خنده داره
شوگا : چرا باید دل مون برای همچین آدمی تنگ ش ؟
نامی : ناراحت شدم ولی اشکال ندارع بیبین بچه هاتون چ بزرگ شدن
شوگا : همون قدر تو پیر شدی
نامی : روبه جنی اون باید دختر جین باشه درسته ؟
جین : ارع دخترم مشکلی داری ؟
نامی : یادت تولد اش چ روز شومی بود
جین : دهنت ببیند
نامی : چی از این ک همه بلا ها سر زیر دخترت باشه می ترسی ؟ البته پدر دیگ حقم داری البته دخترت زیبا تر و جذاب تر از چیزی هست ک فکر می کردم
جین: خفه شو
نامی : بهش نگفتی اون تو روز شومی به دنیا اومد ؟
جنی : چرا گفته خیلی کامل ام گفته ولی مطمئنم وجود تو باعث اون شومی شد و من با کشتن تو اون شومی از بین می برم
نامی : دختر شجاعی هستی شاهدخت ولی متاسفم من با آدم های شجاع حال نمی کنم و مطمئن باش من تو رو از بین می برم
جنی : شاید فکر کنی قدرت اصلی تو ای ولی اشتباه فکر کردی اینجا منم ک قدرت اصل ام
جنی اون شمشیری که درونش الکتریک وجود داره و از زمین خریده رو در میاره و به سمت اش حمله می کن
در حال مبارزه
نامی : دختر کوچولو فکر کردی می تونی من شکست بدی ؟
جنی : فکر نکردم مطمئنم
نامی : خیلی پروای
نامی این حرف میزن با شمشیر اش دست جنی می بر
جنی از درد آخی میگ و مبارزه رو به پایان می رسونه
همون موقع جیمین کوک تهیونگ و لیسا رزی حمله می کنند
ایو جیسو جنی بغل می کنند از فضای مبارزه دور می کنند
تهیونگ نامی از پشت می گیره و جیمین شمشیر به قلب اون فرو می کنه و شیاطین از وجود اون بیرون میان و نامی به حالت اولش بر می گرده
جین : کافی
جیمین : اما
شوگا: اون شیطان از روح اون خارج شد نیازی نیست به اون صدمه بزنید
در قصر
جین : دخترم حالت خوب ؟
جنی : آره خیلی مهم نیست
رزی : درد می کنه ؟
جنی : نه بابا
جیسو : دختره خر گاو
جنی : چرا ؟
جیسو : خودت تنهایی مبارزه کردی ببین چ وضعی برای خودت درست کردی
جنی : اخع خیلی داشت زر می زد رفت بود رو مغزم
بی_تی_اس #ارمی #جین #جیمین #جیهوپ #جیسو #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #بلک_پینک #لیسا #رزی #جنی #استری_کیدز #فیلیکس #لی_مین_هو #تی_اکس_تییک_گومیهو_هم_اتاقی_من_است #روباه_نه_دم #زیبای_حقیقی #دربهار_دوردستها #وینچزو #رقص #کمدی #طنز #درام #عاشقانه #غمگین #درماتیک
۲۱.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.