دست از سر این مرد بردارید، عاشق نیست
دست از سر این مرد بردارید، عاشق نیست
بین شما چیزی به جز آیینه ی دق نیست
شاید زمانی شاد بود و خنده بر لب داشت
امروز غیر از بغض جز اندوه و هق هق نیست
این شعر بوی مرگ دارد بوی بی برگی
پاییز فصل رویش یاس و شقایق نیست
مثل سکوت صبح های سرد قبرستان
چشم انتظار هیچ کس در این دقایق نیست
دیروز با عشق و امید و آرزو می رفت
امروز می آید ولی آن مرد سابق نیست
شاعر: #فخرالدین_زارعی_نژاد
#عاشقانه
بین شما چیزی به جز آیینه ی دق نیست
شاید زمانی شاد بود و خنده بر لب داشت
امروز غیر از بغض جز اندوه و هق هق نیست
این شعر بوی مرگ دارد بوی بی برگی
پاییز فصل رویش یاس و شقایق نیست
مثل سکوت صبح های سرد قبرستان
چشم انتظار هیچ کس در این دقایق نیست
دیروز با عشق و امید و آرزو می رفت
امروز می آید ولی آن مرد سابق نیست
شاعر: #فخرالدین_زارعی_نژاد
#عاشقانه
۸.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.