روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق ت
روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن کوروش به دخترک گفت : من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد … اما کسی نبود… کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی
۲.۶k
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.