🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿

🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿
🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿
🌗🌿🌗🌿🌗🌿
🌗🌿🌗🌿
🌗🌿

#پارت۳۶
🌗🌿دانشجوی لجباز من🌿🌗

#دیانا منو ببر پیش مامانم(با گریه)
#ارسلان باشه داریم میریم
تو فقط گریه نکن
ماشینو روشن کردم
دیانا همش داشت هق هق میکرد
نمیدونستم چیکار کنم
از این طرف گریه آرومش میکرد
رسیدیم سرد خونه لواسون
یه نفس عمیق کشیدم
برگشتم سمت دیانا گفتم
:ببین دیانا تو همینجا بشین تا من بیام
تکون نمیخوری
از ماشین پیاده شدمو رفتم داخل
استرس کل وجودمو گرفته بود
دنیا انگار داشت دور سرم می چرخید
کلی آدم اونجا بودن که عزیزهاشون رو از دست داده بودن
چیزی نگذشت که به پذیرش رسیدم
_سلام من ارسلان کاشی هستم با من تماس گرفته بودید
#مرده سلام بله تماس گرفتیم خدمتتون
متأسفانه آقای کاشی
ویلایی که مطلق به شماست
یه اسم شما بود که ما از طریق یکی از همسایه ها شمارتون رو پیدا کردیم
بفرمایید برای آزمایش DNA فقط چهار نفر توی خونه بودن چه نسبتی با شما داشتن؟
#ارسلان
اومدم جواب بدم
که صدای جیغ یه خانم توجه ام رو جلب کرد
برگشتم دیدم دیانا پخش زمین شده
دویدم سمتش
از روی زمین بلندش کردم
_دیانا دیانا مگه نگفتم از ماشین پیاده نشو
یکی یه لیوان آب بیاره
همون آقاهه که باهام حرف میزد برام یه لیوان آب آورد
آروم آروم به خوردش دادم تا حالش سر جاش اومد
زیر لب چیزی گفت نگام کرد
محکم بغلش کردم که دوباره شروع کرد به گریه کردن
_دیانا قربونت بشم
آروم باش هنوز هیچی معلوم نیست خودتو نباز
کی داره اینو بهش میگه من خودم داغون ترم ولی نباید بزارم دیانا بفهمه
یه پیز زنی اونجا بود دیانا رو بهش سپردم رفتم آزمایش دادم
بعدش هم از دیانا گرفتن
دیانا رنگ و روی خوبی نداشت
بغلش کردم و گذاشتمش توی ماشین راه افتادم سمت ویلای یکی از دوست هام که اونجا زندگی میکنن
🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
cm:60