دست خودش نیست

دست خودش نیست

جمعه عطر نبودن دارد

بسان دختری با موهای بافته، که در پشت پنجره قدیمی خانه

چشم به راه مسافری نشسته است

که بلیط برگشتش را گم کرده

و یا فردی که فراموشی دارد و آدرس خانه را، جا گذاشته است

هفته ها می آیند و میگذرند

خاطراتت میمانند و هجوم می آورند

که تنهایی را بیشتر کنند

جمعه مثل خیـال توست

عطـرش در خانه میماند و قصدش دوباره رفتن است ...
دیدگاه ها (۵۰)

درد پشت ِ درد ...خستہ ایم و غمگیـــن تا مغز استخوان.ڪاش غـــ...

چھ تـــــاریڪ است جـــــهاننڪند پروانہ اے هستـــــمدرون پیــ...

من عاشق زمستانمعاشق اینڪه ببینمت در زمستان آرام راه می روی ڪ...

زن ها هم شاعرند هم پرنده !شاعر بودنشان را بعد از شنیدن "دوست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط