ازدواج از روی اجبار۲ p6
💥*«ازدواج از روی اجبار۲ »*💥
درد چند ساله💔
ا.ت
تو خودت یه کاری کردی که ما از هم جدا شیم
کوک من دوست داشتم ولی تو چیکار کردی ؟هااا منو فریب دادی برات متاسفم جئون جونگ کوک
کوک
ا.ت منم دوست دارم لطفاً درکم کن من مجبور بودم ا.ت
ا.ت
نه کوک تو هیچ تلاشی برای نگه داشتن من نکردی چون دنبال قدرت بودی جونگ کوک امیدوارم با زن جدیدت حداقل درست برخورد کنی
کوک
بس کن ا.ت زن من تویی میفهمی تو
ا.ت
نه خیر من و تو از هم جدا میشیم اسم زن تو سو میا هست سو....می..ا فهمیدی؟
کوک
تو زن منی هیشکی حق نداره تو رو از من بگیره
ا.ت
هیییی باشه ولی من دیگه تو رو دوست ندارم جناب جئون
نویسنده
ا.ت کلی از کوک فاصله گرفت و خوابیدن
کوک
وقتی بیدار شدم برخلاف قبلاً دیگه طرفم نیومد فکر کنم دیگه دوسم نداری
ا.ت
وقتی بیدار شدم خدارو شکر کوک و بغل نگرفتم نمیدونم ولی نمیتونم فراموشش کنم اون واقعا خیلی نامردی کرد
نویسنده
هیول همه رو بیدار کرد و همه رفتن پایین برای خوردن صبحانه
جیمین
کوک امروز میبریمت عمارت باید بری با میا ازدواج کنی
کوک
من نمیخوام با اون هرزه ازدواج کنم خودم زن دارم
کیمو
بعد فریبی که بهش زدی چطور روت میشه بهش بگی زن ؟
کوک
خودت چطور روت میشه بعد دزدیدن زن من تو چشمام نگاه کنی و از من شاکی باشی؟
کیمو
پس توقع داشتی هیچ کار نکنم تا تو ا.ت و بدبخت کنی هااااا ؟
کوک
من اونو بدبخت میکردم ؟؟؟؟
سول
بسه دیگه (داد)
حق با هر دوتانه
کوک کیمو راست میگه تو ا.ت و فریب دادی
و کیمو کوک راست میگه تو ا.ت و فراری دادی اما اینجا کار درست و کیمو کرد چون نمیتوست بزاره تو خواهرشو بدبخت کنی جونگ کوک
کوک
من ا.ت و دوست دارم
کیمو
کوک خفه شووووو نمیخوام صداتو بشنوم نامرد
کوک
آره من نامرد من اشغال ولی حق نداری زنم و ازم بگیری
هیول
لطفاً ساکت شیددد
جیمین
جونگ کوک حرف نزن فقط بلند شو بریم
کوک
بزار خوده ا.ت انتخاب کنه
ا.ت
مممن؟
جونگ...کوک ... لطفاً برو تو منو فریب دادی و من
من دددیگه دوست ندارم
کوک
ا.ت چرا؟چرا آخه پسم میزنی ا.تتتت(گریه)
ا.ت
چون تو اول پسم زدی جناب
کوک
ببین چطور جلو روت میمیرم اون وقت میفهمی که من واقعا دوست داشتم ا.ت عزیزم(گریه)
ا.ت
فقط برو
نویسنده
جیمین کوک رو برد امارتش و خودشم برگشت پیش هیول شون
کوک و میا رو هم برای عروسی آماده کردن و اونا راهی تالار شدن
میا
باورم نمیشه ددی داریم به هم میرسیم
کوک
هه منم باورم نمیشه
میا
ددی ببخشید دیگه آنقدر سرد نباش لطفا(لوس)
کوک
اونش به خودم مربوطه
توی تالار
عاقد
خانم سو میا آیا مایلید جناب آقای جئون جانگ کوک را به عنوان همسر خود پذیرید ؟
میا
با کمال میل بله
عاقد
جناب جئون جانگ کوک آیا مایلید خانم سو میا را به عنوان همسر خود بپذیرید
کوک
خیر
عاقد
آقای کوک فهمیدید چی گفتید؟
کوک
آنقدر نامفهوم بود گفتم خیر دیگه
عاقد
آقای جئون لطفاً اینجا مجلسه عروسی هستش قربان
کوک
من خودم زن دارم نیازی به این هرزه ندارم اگه آنقدر دلش میخواد شوهر کنه صدتا آدم که کردنش دور برش هستن هر شب زیر یکی هستش چرا باید اونو به عنوان همسر انتخاب کنم وقتی یکیو دارم که اولین بوسش رو خودم رو لباش گذاشتم؟
پ.ک
پسره احمق معلوم هست چی داری میگی آهای عاقد این وسلط رو سر بده و کارو تموم کن
کوک
دهنتو ببند تا الان بهت چیزی نگفتم چون ابروی خانواده و خودمو دوست داشتم وگرنه تو سگه کی باشی
م.ک
پسره احمق با بزرگترت درست صحبت کن
میا
جونگ کوک یه جور میگی انگار کی اولین بار من و هرزه کرد خودت بودی دیگه الان ردم میکنی(گریه فیک)
کوک
بله بله من؟چرا چرت و پرت میگی رابطه ما فقط در حد یه بغل بود الان میگی من دخترونگیتو ازت گرفتم دختره بیشرم هرزههههههه(عربده)
میا
ددیییییی هق چرا هق اینجوری میکنی هققققق
پ.ک
پسره احمق یه عشق دروغین چشم و گوشتو بسته هااا فکر کردی اون هنوز دوست داره؟
کوک
اگه نداشته باشه هم عاشق خودم میکنمش
پ.ک
فکر کردی همون دختره به زبون خودت معصوم با یه سادیسمی روانی زندگی میکنه؟
کوک
من سادیسمم خوب شده خیلی وقتم هم هستش که خوب شده
پ.ک
اما میتونه برگرده
کوک
پدر اگه من بخوام میتونم کاری کنم که اون با جون و دل حتا اگه سادیسمم داشته باشم کنارم زندگی کنه
پ.ک
پسره احمق اون الان پیشه کانگه تو رو میخواد چیکار تو یه بدبخت بی همه چیزی
کوک
نه تو بدبختی که فکر کردی این همه مدت باند من در اختیار تو بود
پ.ک
منظورت چیه
کوک
همه رو بگیریددد(عربده)
نویسنده
در یک لحظه هزاران نگهبان ریختن سر پدر کوک و دارو دستش و همه رو گرفتن
پ.ک
هع سادیسمی احمق
کوک
بیچاره بی کس
پ.ک
این کارت بی جواب نمیمونه
کوک
پس من منتظر جوابم
نویسنده
کوک رفت به عمارت خودش و روی کاناپه نشسته بود و به حرفهای پدرش که الان ا.ت کانگ و داره فکر میکرد
درد چند ساله💔
ا.ت
تو خودت یه کاری کردی که ما از هم جدا شیم
کوک من دوست داشتم ولی تو چیکار کردی ؟هااا منو فریب دادی برات متاسفم جئون جونگ کوک
کوک
ا.ت منم دوست دارم لطفاً درکم کن من مجبور بودم ا.ت
ا.ت
نه کوک تو هیچ تلاشی برای نگه داشتن من نکردی چون دنبال قدرت بودی جونگ کوک امیدوارم با زن جدیدت حداقل درست برخورد کنی
کوک
بس کن ا.ت زن من تویی میفهمی تو
ا.ت
نه خیر من و تو از هم جدا میشیم اسم زن تو سو میا هست سو....می..ا فهمیدی؟
کوک
تو زن منی هیشکی حق نداره تو رو از من بگیره
ا.ت
هیییی باشه ولی من دیگه تو رو دوست ندارم جناب جئون
نویسنده
ا.ت کلی از کوک فاصله گرفت و خوابیدن
کوک
وقتی بیدار شدم برخلاف قبلاً دیگه طرفم نیومد فکر کنم دیگه دوسم نداری
ا.ت
وقتی بیدار شدم خدارو شکر کوک و بغل نگرفتم نمیدونم ولی نمیتونم فراموشش کنم اون واقعا خیلی نامردی کرد
نویسنده
هیول همه رو بیدار کرد و همه رفتن پایین برای خوردن صبحانه
جیمین
کوک امروز میبریمت عمارت باید بری با میا ازدواج کنی
کوک
من نمیخوام با اون هرزه ازدواج کنم خودم زن دارم
کیمو
بعد فریبی که بهش زدی چطور روت میشه بهش بگی زن ؟
کوک
خودت چطور روت میشه بعد دزدیدن زن من تو چشمام نگاه کنی و از من شاکی باشی؟
کیمو
پس توقع داشتی هیچ کار نکنم تا تو ا.ت و بدبخت کنی هااااا ؟
کوک
من اونو بدبخت میکردم ؟؟؟؟
سول
بسه دیگه (داد)
حق با هر دوتانه
کوک کیمو راست میگه تو ا.ت و فریب دادی
و کیمو کوک راست میگه تو ا.ت و فراری دادی اما اینجا کار درست و کیمو کرد چون نمیتوست بزاره تو خواهرشو بدبخت کنی جونگ کوک
کوک
من ا.ت و دوست دارم
کیمو
کوک خفه شووووو نمیخوام صداتو بشنوم نامرد
کوک
آره من نامرد من اشغال ولی حق نداری زنم و ازم بگیری
هیول
لطفاً ساکت شیددد
جیمین
جونگ کوک حرف نزن فقط بلند شو بریم
کوک
بزار خوده ا.ت انتخاب کنه
ا.ت
مممن؟
جونگ...کوک ... لطفاً برو تو منو فریب دادی و من
من دددیگه دوست ندارم
کوک
ا.ت چرا؟چرا آخه پسم میزنی ا.تتتت(گریه)
ا.ت
چون تو اول پسم زدی جناب
کوک
ببین چطور جلو روت میمیرم اون وقت میفهمی که من واقعا دوست داشتم ا.ت عزیزم(گریه)
ا.ت
فقط برو
نویسنده
جیمین کوک رو برد امارتش و خودشم برگشت پیش هیول شون
کوک و میا رو هم برای عروسی آماده کردن و اونا راهی تالار شدن
میا
باورم نمیشه ددی داریم به هم میرسیم
کوک
هه منم باورم نمیشه
میا
ددی ببخشید دیگه آنقدر سرد نباش لطفا(لوس)
کوک
اونش به خودم مربوطه
توی تالار
عاقد
خانم سو میا آیا مایلید جناب آقای جئون جانگ کوک را به عنوان همسر خود پذیرید ؟
میا
با کمال میل بله
عاقد
جناب جئون جانگ کوک آیا مایلید خانم سو میا را به عنوان همسر خود بپذیرید
کوک
خیر
عاقد
آقای کوک فهمیدید چی گفتید؟
کوک
آنقدر نامفهوم بود گفتم خیر دیگه
عاقد
آقای جئون لطفاً اینجا مجلسه عروسی هستش قربان
کوک
من خودم زن دارم نیازی به این هرزه ندارم اگه آنقدر دلش میخواد شوهر کنه صدتا آدم که کردنش دور برش هستن هر شب زیر یکی هستش چرا باید اونو به عنوان همسر انتخاب کنم وقتی یکیو دارم که اولین بوسش رو خودم رو لباش گذاشتم؟
پ.ک
پسره احمق معلوم هست چی داری میگی آهای عاقد این وسلط رو سر بده و کارو تموم کن
کوک
دهنتو ببند تا الان بهت چیزی نگفتم چون ابروی خانواده و خودمو دوست داشتم وگرنه تو سگه کی باشی
م.ک
پسره احمق با بزرگترت درست صحبت کن
میا
جونگ کوک یه جور میگی انگار کی اولین بار من و هرزه کرد خودت بودی دیگه الان ردم میکنی(گریه فیک)
کوک
بله بله من؟چرا چرت و پرت میگی رابطه ما فقط در حد یه بغل بود الان میگی من دخترونگیتو ازت گرفتم دختره بیشرم هرزههههههه(عربده)
میا
ددیییییی هق چرا هق اینجوری میکنی هققققق
پ.ک
پسره احمق یه عشق دروغین چشم و گوشتو بسته هااا فکر کردی اون هنوز دوست داره؟
کوک
اگه نداشته باشه هم عاشق خودم میکنمش
پ.ک
فکر کردی همون دختره به زبون خودت معصوم با یه سادیسمی روانی زندگی میکنه؟
کوک
من سادیسمم خوب شده خیلی وقتم هم هستش که خوب شده
پ.ک
اما میتونه برگرده
کوک
پدر اگه من بخوام میتونم کاری کنم که اون با جون و دل حتا اگه سادیسمم داشته باشم کنارم زندگی کنه
پ.ک
پسره احمق اون الان پیشه کانگه تو رو میخواد چیکار تو یه بدبخت بی همه چیزی
کوک
نه تو بدبختی که فکر کردی این همه مدت باند من در اختیار تو بود
پ.ک
منظورت چیه
کوک
همه رو بگیریددد(عربده)
نویسنده
در یک لحظه هزاران نگهبان ریختن سر پدر کوک و دارو دستش و همه رو گرفتن
پ.ک
هع سادیسمی احمق
کوک
بیچاره بی کس
پ.ک
این کارت بی جواب نمیمونه
کوک
پس من منتظر جوابم
نویسنده
کوک رفت به عمارت خودش و روی کاناپه نشسته بود و به حرفهای پدرش که الان ا.ت کانگ و داره فکر میکرد
- ۸.۸k
- ۰۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط