جاده های کردستان آن قدر نا امن بود که وقتی می خواستی از ش

جاده های کردستان آن قدر نا امن بود که وقتی می خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصا توی تاریکی، باید گاز ماشین را می گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی کردی.
اما زین الدین که هم راهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.
بعد از شهادتش، یکی از بچه ها خوابش را دیده بود؛
توی مکه داشته زیارت می کرده. یک عده هم همراهش بوده اند.
گفته بود: « تو این جا چی کار می کنی؟»
جواب داده بوده: « به خاطر نمازهای اول وقتم، این جا هم فرمانده ام.»

شهید مهدی زین الدین....شادی امام وشهدا* صلوات *

#شهدا
#سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
دیدگاه ها (۳)

ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ؟ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺗﻮﺑﺎﻧﻪ ؟ ﺁﺭﻩ ؛ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ...

بسم رب شهدا...رفیق شهیدم حاج محمدابراهیم همتتولد: 1334شهادت:...

سلام به همگیآقا جلال سلام رسوندن خدمت همه ی دوستان و اروزی س...

پیشنهاد میکنم حتماااا بخونیناتل متل یه بابا ... که اسم اون ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط