وانشات سوبین

وانشات سوبین🎀
بعد از دعوایی که با سوبین کرده بودی رسما از داشتی از سردرد میمردی و چشمات بخاطر گریه زیاد قرمز شده بود.
از اتاق مشترکتون اومدی پایین که قرص برداری و متوجه شدی که سوبین نیستش،از دستش عصبانی بودی ولی بازم چند بار صداش زدی ولی نبودش
قرصتو خوردی و دوباره رفتی کل خونه رو گشتی ولی بازم پیداش نکردی که چشمات به ساعت افتاد،تقریبا 1 شب بود و امروزم روز تعطیلی سوبین بود
نگرانش شدی و بهش زنگ زدی ولی گوشیش دقیقا روی مبل بود!
دوباره چند باری صداش زدی ولی نبودش پس زنگ زدی به بومگیو
=یوبوسیو
+بومگیو منم،سوبین پیش توعه؟
=نه چیزی شده؟
+آه هیچی ،دیگه قطع میکنم
گوشیو قطع کردی و دوباره دنبالش گشتی که متوجه شدی داره بارون میاد
آروم آروم اشکات همراه بارون میومدن که صدای در اومد ،از خوشحالی شدید پریدی سمت در و درو باز کردی
فورا بدن خیسشو بغل کردی
+کجا بودی دیوونه شدم
به پلاستیک توی دستش اشاره کرد
-میخواستم برات غذای مورد علاقتو درست کنم آشتی کنی باهام
آروم به سینش زدی و با گریه خندیدی
+حداقل گوشیتو میبردی
کشوندت داخل و درو بست،پلاستیکو گذاشت روی اپن و تورو روی مبل به حالت دراز کشیده گذاشت و بوسه ای روی سرت گذاشت
یقشو گرفتی و لباشو بوسیدی
-هومم عاشقتم
+منم همینطور
و پاشد برات غذا درست کرد🎀

#وانشات
#سوبین
دیدگاه ها (۲)

در اتاقش کارشو بدون اینکه خودش متوجه بشه باز کردی و گوشیتو د...

وانشات تهیونشروع کردی به دور ریختن تموم خوراکی هایی که خریده...

وانشات سان٫٫٫وقتی برای اولین بار همو میبوسینبرای پنجمین دیتت...

وانشات یونجونوقتی که به پسرتون حسودی میکنه^=^خسته کوفته از س...

وانشات بومگیو •••وقتی تو اوج ناراحتیه و کنارشیآروم روی تختت ...

وانشات بومگیو••وقتی باهم کات کردین و دوباره همو میبینینتو و ...

وانشات تهیون••••این اواخر استرس شدیدی داشتی و وقتی هم که به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط