پارت ۳
پارت ۳
خونم زیاد از تيمارستان دور نبود برای همین زود رسیدم رفتم داخل و پرستار اتاق رو بهم نشون داد درِ اتاق رو زدم و وارد شدم سلام کردم و خودمو معرفی کردم
+ سلام من ا/ت هستم
جوابمو نداد ازش خواهش کردم که روی صندلی روبه روی من بشینه روی صندلی نشست
+ خوب از آشناییت خوشحالم جونگکوک اشکال نداره این طوری صدات کنم ؟
علامت جونگکوک (-)
- چند سالته بچه جون؟
چی بچه جون نمی خواستم جواب بدم ولی چاره ای نداشتم
۲۰ +
- خوب حالا بپورس ا/ت !
+ خوب چطوره از کیم یونا شروع کنیم ؟
-خوب اون دختر جذابی بود ؛اولش بخاطر بدنش جذبش شدم ؛ با خودم گفتم کی میتونه همچین سینه های برجسته و پنبه ای داشته باشه ؟
من همین طور که از حرف هایی که میزد تعجب میکرم ؛ سعی کردم خودمو با نوشتن حرف های کوک تو پرونده سرگرم کنم
- ولی میدونی ؛ با چشیدن چندباره بدنش ازش خسته ؛ هیچ کس برای من کافی نیست ! حتی خود خدا
با این حرفش یه نگاه ریزی بهش کردم
- ولی خوب اون دختر شجاعی بود ؛ بلاخره به دردم میخورد؛ مگه نه ؟
+ چه کار هایی باهاش کردی ؟
- اومم ؛ من کاریش نکردم من فقط خواسته هام رو می گفتم و اون بی پروا به همشون عمل میکرد
- اون سه بار سرقت داشت و یه حملا شدید به یه عابر داشته ؛ خودکشی آدم ربایی
+ میتونی اینارو توضیح بدی ؟
- یونا دختر شجاعی بود و من رو شیفته خودش میکرد ! گفتم من فقط خواسته هامو میگفتم و اون بدون هیچ حرفی یه خواسته هام عمل میکرد
داشتم بهش نگاه میکردم یعنی واقعا داره اعتراف میکنه ؟ این یکم عجیب نیست ؟ اون نباید از خودش دفاع کنه نباید خودشو بیخبر از همهی این ماجرا ها نشون بده ؟
- اینجوری نگام نکن دکتر ا/ت ؛ من فقط از کار هایی که کردم پشیمونم ؛ بخاطر همینه که دارم اعتراف میکنم
+ باور کنم ؟
- دیگه نمی خوام اون آدم قبلی باشم میخوام یه زندگی عادی داشته باشم ؛ باور کن
نه اینکه نخوام ! نمی تونستم حرف هاشو باور کنم ، محض رضای خدا اون باعث نابودی ۵ نفر از آدم های این دنیا به طور مستقیم و خیلی های دیگه به طور غیر مستقیم
- نمیخوام مجبورت کنم حرفمو باور کنی ! فقط میخوام که بهشون گوش بدی
حرفشو زد و چشم های مظلومش رو بهم دوخت
+ خوب بنظرم برای امروز بسه ؛ سعی میکنم زود تر بهت سر بزنم
اینو گفتم و از اتاق بیرون رفتم ......
پایان پارت ۳
لایک کنید لطفا :)
خونم زیاد از تيمارستان دور نبود برای همین زود رسیدم رفتم داخل و پرستار اتاق رو بهم نشون داد درِ اتاق رو زدم و وارد شدم سلام کردم و خودمو معرفی کردم
+ سلام من ا/ت هستم
جوابمو نداد ازش خواهش کردم که روی صندلی روبه روی من بشینه روی صندلی نشست
+ خوب از آشناییت خوشحالم جونگکوک اشکال نداره این طوری صدات کنم ؟
علامت جونگکوک (-)
- چند سالته بچه جون؟
چی بچه جون نمی خواستم جواب بدم ولی چاره ای نداشتم
۲۰ +
- خوب حالا بپورس ا/ت !
+ خوب چطوره از کیم یونا شروع کنیم ؟
-خوب اون دختر جذابی بود ؛اولش بخاطر بدنش جذبش شدم ؛ با خودم گفتم کی میتونه همچین سینه های برجسته و پنبه ای داشته باشه ؟
من همین طور که از حرف هایی که میزد تعجب میکرم ؛ سعی کردم خودمو با نوشتن حرف های کوک تو پرونده سرگرم کنم
- ولی میدونی ؛ با چشیدن چندباره بدنش ازش خسته ؛ هیچ کس برای من کافی نیست ! حتی خود خدا
با این حرفش یه نگاه ریزی بهش کردم
- ولی خوب اون دختر شجاعی بود ؛ بلاخره به دردم میخورد؛ مگه نه ؟
+ چه کار هایی باهاش کردی ؟
- اومم ؛ من کاریش نکردم من فقط خواسته هام رو می گفتم و اون بی پروا به همشون عمل میکرد
- اون سه بار سرقت داشت و یه حملا شدید به یه عابر داشته ؛ خودکشی آدم ربایی
+ میتونی اینارو توضیح بدی ؟
- یونا دختر شجاعی بود و من رو شیفته خودش میکرد ! گفتم من فقط خواسته هامو میگفتم و اون بدون هیچ حرفی یه خواسته هام عمل میکرد
داشتم بهش نگاه میکردم یعنی واقعا داره اعتراف میکنه ؟ این یکم عجیب نیست ؟ اون نباید از خودش دفاع کنه نباید خودشو بیخبر از همهی این ماجرا ها نشون بده ؟
- اینجوری نگام نکن دکتر ا/ت ؛ من فقط از کار هایی که کردم پشیمونم ؛ بخاطر همینه که دارم اعتراف میکنم
+ باور کنم ؟
- دیگه نمی خوام اون آدم قبلی باشم میخوام یه زندگی عادی داشته باشم ؛ باور کن
نه اینکه نخوام ! نمی تونستم حرف هاشو باور کنم ، محض رضای خدا اون باعث نابودی ۵ نفر از آدم های این دنیا به طور مستقیم و خیلی های دیگه به طور غیر مستقیم
- نمیخوام مجبورت کنم حرفمو باور کنی ! فقط میخوام که بهشون گوش بدی
حرفشو زد و چشم های مظلومش رو بهم دوخت
+ خوب بنظرم برای امروز بسه ؛ سعی میکنم زود تر بهت سر بزنم
اینو گفتم و از اتاق بیرون رفتم ......
پایان پارت ۳
لایک کنید لطفا :)
۱۱۶.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.