part ⁵²🐻💕فصل دوم
_تهیونگ نگاهی به آچا کرد... با چشمای اشکی خندید و گفت
آچا « اره عوض شد اما توی چشمای بابا یه تاسف خاصی بود
کیم سو « خدای من قصد ندارین برین بخوابین؟ ساعت سه شبه هااا
کاترین « نه نه یه لحظه... جناب دادستان تصمیم چیه؟؟؟
تهیونگ « فردا نتیجه رو اعلام میکنم
کاترین « ایشششش.... پدر میشه ادامه داستان روئو رو برامون تعریف کنید؟
کیم سو « چی ؟
جین « گل پسرتون جهت نصیحت برداشته رمان اورده براش... ولی موافقم
کیم سو « دوست دارین عکسش رو ببینین؟؟؟
آچا « وای اره تروخدا نشونش بده بابابزرگ....
کاترین « متعجب دنبال رئیس جمهور راه اوفتادیم! شنیده بودم به خاطر قدمت تاریخی این خاندان یه سری وسیله قدیمی توی اتاق طلایی اینجا نگه داری میشه اما هیچکس حتی تهیونگ تاحالا وارد اون اتاق نشده بود.... با رسیدن به در اتاق پدر تهیونگ کلید رو توی قفل چرخوند و با باز شدن اتاق دهن همه باز موند... عملا یه موزه تاریخی بود... وارد اتاق که شدیم چشمم به تصویر نقاشی شده ای اوفتاد که خیلی شبیه نقاشی های قدیمی بود... با کنجکاوی پرسیدم!
کاترین « آمممم این نقاشی کیه؟ مشخصه یه ملکه اس
_دستای تهیونگ از پشت دور کمرش حلقه شد و بعد درحالی که سرش رو روی شونه کاترین گذاشته بود گفت
تهیونگ « شبیه توعه.... نگاه کن.... احتمالا میانگ روئوعه
کیم سو « افرین ته... میانگ روئو ششمین ملکه گوگوریو....
آچا « وای چه نازههههه... بابا یعنی اگه آبی ازین لباس ها بپوشه شبیه این فرشته میشه ؟
تهیونگ « نمیدونم... اما به امتحانش می ارزه.... نظرت چیه؟
کاترین « من عاشق هانبوکم....وای دلم خواست
تهیونگ « فکر کنم توی این لباس از میانگ روئو هم زیبا تر بشی.. پس خیاط شخصیم رو میارم یکی برات بدوزه
جین « هوی کفتر های عاشق جمع کنید این بساط رو.... پدر همه ما تقریبا داستان رو دست و پا شکسته میدونیم اما میشه بگی چطور روئو ملکه شد؟
کیم سو « میانگ روئو شاهزاده خانم شیلی بود و مردم گوگوریو اونو شوم و نحس میدونستن.... وقتی همراه اوک به قصر اومد همه علل خصوص ملکه مادر مخالفت شدید خودشون رو اعلام کردن... حتی پدر و مادرش... اما این وسط پدر بزرگ اوک حمایتش کرد و اجازه داد روئو به عنوان پیش خدمت زن همراه اوک باشه! روئو و اوک عین خروس جنگی بودن.... با اینکه مقام اوک از روئو بیشتر بود اما روئو برعکس همه با گستاخی جواب اوک رو میداد و حرصش رو در میورد ...
اوک « بعد از جلسه ای که با وزرا داشتم عصبی فهرست مقامات فاسد رو روی میز اتاقم گذاشتم و با مشت به میز کوبیدم! روئو طبق معمول گستاخانه و بدون اجازه روی میز نشست و تومار رو برداشت.... با دقت فهرست رو برسی کرد و بعد اونو روی میز گذاشت... چهره متفکری به خودش گرفت و بعد با دستش روی میز ضربه زد
آچا « اره عوض شد اما توی چشمای بابا یه تاسف خاصی بود
کیم سو « خدای من قصد ندارین برین بخوابین؟ ساعت سه شبه هااا
کاترین « نه نه یه لحظه... جناب دادستان تصمیم چیه؟؟؟
تهیونگ « فردا نتیجه رو اعلام میکنم
کاترین « ایشششش.... پدر میشه ادامه داستان روئو رو برامون تعریف کنید؟
کیم سو « چی ؟
جین « گل پسرتون جهت نصیحت برداشته رمان اورده براش... ولی موافقم
کیم سو « دوست دارین عکسش رو ببینین؟؟؟
آچا « وای اره تروخدا نشونش بده بابابزرگ....
کاترین « متعجب دنبال رئیس جمهور راه اوفتادیم! شنیده بودم به خاطر قدمت تاریخی این خاندان یه سری وسیله قدیمی توی اتاق طلایی اینجا نگه داری میشه اما هیچکس حتی تهیونگ تاحالا وارد اون اتاق نشده بود.... با رسیدن به در اتاق پدر تهیونگ کلید رو توی قفل چرخوند و با باز شدن اتاق دهن همه باز موند... عملا یه موزه تاریخی بود... وارد اتاق که شدیم چشمم به تصویر نقاشی شده ای اوفتاد که خیلی شبیه نقاشی های قدیمی بود... با کنجکاوی پرسیدم!
کاترین « آمممم این نقاشی کیه؟ مشخصه یه ملکه اس
_دستای تهیونگ از پشت دور کمرش حلقه شد و بعد درحالی که سرش رو روی شونه کاترین گذاشته بود گفت
تهیونگ « شبیه توعه.... نگاه کن.... احتمالا میانگ روئوعه
کیم سو « افرین ته... میانگ روئو ششمین ملکه گوگوریو....
آچا « وای چه نازههههه... بابا یعنی اگه آبی ازین لباس ها بپوشه شبیه این فرشته میشه ؟
تهیونگ « نمیدونم... اما به امتحانش می ارزه.... نظرت چیه؟
کاترین « من عاشق هانبوکم....وای دلم خواست
تهیونگ « فکر کنم توی این لباس از میانگ روئو هم زیبا تر بشی.. پس خیاط شخصیم رو میارم یکی برات بدوزه
جین « هوی کفتر های عاشق جمع کنید این بساط رو.... پدر همه ما تقریبا داستان رو دست و پا شکسته میدونیم اما میشه بگی چطور روئو ملکه شد؟
کیم سو « میانگ روئو شاهزاده خانم شیلی بود و مردم گوگوریو اونو شوم و نحس میدونستن.... وقتی همراه اوک به قصر اومد همه علل خصوص ملکه مادر مخالفت شدید خودشون رو اعلام کردن... حتی پدر و مادرش... اما این وسط پدر بزرگ اوک حمایتش کرد و اجازه داد روئو به عنوان پیش خدمت زن همراه اوک باشه! روئو و اوک عین خروس جنگی بودن.... با اینکه مقام اوک از روئو بیشتر بود اما روئو برعکس همه با گستاخی جواب اوک رو میداد و حرصش رو در میورد ...
اوک « بعد از جلسه ای که با وزرا داشتم عصبی فهرست مقامات فاسد رو روی میز اتاقم گذاشتم و با مشت به میز کوبیدم! روئو طبق معمول گستاخانه و بدون اجازه روی میز نشست و تومار رو برداشت.... با دقت فهرست رو برسی کرد و بعد اونو روی میز گذاشت... چهره متفکری به خودش گرفت و بعد با دستش روی میز ضربه زد
۱۳۰.۱k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.